خانوما ما هروقت میریم خونه مادر شوهرم دوتا از خواهرشوهرام خونشون اونجاست بعد یکیشون خیلی میاد خونه ما بعد ما هروقت میریم اونجا اصلا ب ما نمیگه منم ک گشنه در خونه اون نیستم ولی از این ناراحتم من همیشه تعارفش میکنم میگم بیاین بعد چند روز پیش زنگ زده شوهرم گفته آخر هفته هممون میایم ولی ب زنت نگو الان همش زنگ میزنه گیر میده میگ بیاین شوهرمم گفت بیخود کرده آخر هفته ما میریم خونه مامانم از این زورم میاد ت ک نمیگی ب من دیگ من تعارفت میکنم بیای جواب خوبی منو اینجوری میدی اگرم ما نریم نمی‌دونم چجوری جوابش کنم انگار خر گیر آورده اشغال سگ

بهتر دست به سیاه سفید نزن بگو کسی به من چیزی نگفته خودتون پاشین پذیرایی کنین از خودتون
بعدشم چرا دعوت میکنی من اخرین باری که خواهر شوهرمو دیدم اومد بیمارستان زایمان کردم
هیچوقتم خونه ش نرفتم دعوتشم نکردم

ول کن بابا قشنگ زنگ بزن بهش بگو دستت دردنکنه جواب خوبیم خوب دادی بزار یکم بهش بربخوره دستو پاشو جمع کنه.من یبار خواهرشوهر همچین حرفی زدم به شوهرم ۹ ساله پامو خونش نزاشتم دعوتشم نکردم

اصلا خودت و خراب نکن البته اگر شوهرت پشتت هست توپ و بنداز تو زمین شوهرت به شوهرت قضیه رو بگو ، بکو ما چند بار تا حالا رفتیم خونه خواهرت بگو این چه کار چیپی هست که اول رنگ زده به تو که به زنت نگو ما میایم بعد خواسته جمعش کنه بگو مگه خونه من کاروانسرا هست یه جوری شوهرت و قانع کن که زنگ بزنه بگه نیستیم یا آخر هفته مثلا شوهرت کار داره نیست خلاصه یه بهانه ای بیار

اصن نفهميدم چي شد

من تا حالا خونه خواهر شوهرم نرفتم شش ۷سالی میشه اونا میان دعوت میکنم ولی تا حالا نشده ی با. دعوت کنن یا ی تعارف منم دیگه نمی‌خوام دعوت کنم