مامان جوجه🐣 مامان جوجه🐣 هفته سی‌وششم بارداری
مامان گلدختر مامان گلدختر ۱ سالگی
واقعا نمیدونم خانواده شوهرم زیادی بی ملاحظه ن(که هستن) یا من زیادی بی زبونم......
عصری دخترم تازه خوابیده بود و چون بدخواب و خواب سبکه هروقت میخابه هرچی ایفون و تلفن و گوشیه بیصدا میکنیم. ازونطرف ببخشید من و شوهرم غسل واجب شدیم، شوهرم رفت حمام و اومد رفت سر گوشیش گفت بابام پیام داده من پشت در خونتونم😐 حالا اونم تو وضعیتی که مادرشوهرم دوروزه سرماخوردگی ویروسی گرفته... بعد اصن من نفهمیدم چطوری لباس پوشیدم رفتم سلام کردم پدرشوهرم میگه ما مراعات کردیم مامان نیمد!! میخاستم بگم اونوقت خودت احتمالا ناقل نیستی هی دختر منو بوس میکنی!!! حالا قسمت بدتر آمپاسش اونجاست که شوهرم ساعت ۷شب باید میرفت سرکار و قبلش پدرشو میرسوند خونه شون و منم حموم نرفته بودم. شوهرمم به پدرش گفته بود من حموم بودم ضایع بود منم میرفتم. اصلا یه وضعی. بعد هربارم ما میخایم از خانواده پدرشوهرم جدا شیم یجوری بچه رو اذیت میکنن، پدرشوهرم موقع رفتن به بچم گفت دارم میرم پیش مامانجون. دیگه این بچه من نیم ساعت تمام اشک میریخت که چرا منو نبردن پیش مامانجون.هردفعه همین کارو میکنن همه شون، دلم میخاد لهشون کنم.آدم اینقدر نفهم آخه... بعد خانواده خودم هروقت میان میخان برن اینقدر بچه رو سرگرم میکنن قایم میشن یواشکی میرن یموقع بچه گریه نکنه. یعنی خاک بر سرشون با دوست داشتن شون
مامان مامان سلینا 🫀 مامان مامان سلینا 🫀 هفته سی‌ام بارداری