مامان باوان مامان باوان روزهای ابتدایی تولد
بچه ها
حس میکنم دیگ دارم کم میارم
حاملگی ب شدت سختی داشتم خبلی تحقیر شدم خیلی سخت بود حتی لگن میگرفتن زیرم
چندین ماه من این وضعو تحمل کردم ، مادرشوهرم بیرونمون کرد با کلی دعوا و فشاز عصبی
منی ک هر لحظه خطر زایمان زودرس داشتم
رفتیم خونه اجاره هنوزم خونم مرتب نشده الان ی ماه و خورده ایه
زایمان کردم خدا ی دختر دسته گل بهم داده
سزارین شدم از بس استراحت مطلق بودم بدنم یاری نمیکنه وحشتناک کمر درد دارم جوری ک بعضی وقتا حتی نمیتونم شیر ب بچم بدم
همه رو تحمل کردم تا دو روز پیش گوشی همسرمو دیدم و اونم تیر اخر رو زد بهم درحد پیشنهاذ دادن ب ی زن ک اونم قبول نکرده
باور میکنید پشتم شکست؟ کمرم میلرزیذ دستام میلرزید
کلی دست و پامو بوس کرذه ک غلط کردم
از ی طرف خونوادم دست از سرم برنمیدارن ک خونواده شوهرت بهت زنگ نزدن هر روز روزی ۵۰۰ بار کلی فوششون میدن اشتباه کردیم نباید تو رو ب اونا میدادیم
مغزمو بردن
دست از سرم برنمیدارن
نمیدونم چیکار کنم
همش میترسم یکی دخترمو ازم بگیره
میترسم کارم ب طلاق بکشه
خدا،،،،،
مامان سبحان مامان سبحان ۹ ماهگی
مامان شاهان💙 مامان شاهان💙 هفته سی‌وششم بارداری
مامان دلارز مامان دلارز هفته سی‌وهشتم بارداری
مامان سوگند و حسین🥰 مامان سوگند و حسین🥰 ۱۲ ماهگی
مامان ایلماه مامان ایلماه ۱ سالگی