مامان دیانا🫀✨ مامان دیانا🫀✨ ۹ ماهگی
یکی دیگه از تلخ ترین اتفاقای امروز که اصلا اصلا دلم نمیخواد سر دشمنمم بیاد تصادفه
ما تو محضر بودیم وقتی تموم شد سمت ماشینا اومدیم سوار بشیم از جلومون سه تا بچه دبستانی رد می شدن همین نشستم صدای تاپ اومد یهو سرصدا بلند شد ک تصادف شد فک کن همه بچهامون خانواده ها همه بیرون بودن نمیدونم چجوری یا ابوالفضل گفتم اومدم بیرون از ماشین دیدم دوتا از بچه مدرسه ای ها تصادف کردن. سمند دوتا لاستیک جلوش ترکیده پرت شده گوشه پارکینک تالارا یکی از بچه ها پرت شد بالا از اونور تالار افتاد لای ماشینا اون یکی هم پرت شد زیر ماشین یکیش ک خیلی پرت شد دیگه بلند نشد💔اون یکی همش بلند میشد میفتاد بابام سریع دوید‌ سمتشون میگفت اونی که بلند نشد از دماغش خون پرت میشد بیرون احتمال زیاد ضربه مغزی شده بود ولی اون یکی بلند شد خودشو رسوند پیش‌اون یکی نمیدونم چیشد ولی همه حالشون بد شده بود من دستام میلرزید نتونستم برم جلو ولی بابام میگفت احتمالش خیلی کمه زنده بمونه بع رفتن ما دختر عمم میگفت امبولانس اومد بردشون‌اون بچه سومی سریع ب خانوادش اطلاع داده تا همین الان دعا میکردم خداکنه زنده بمونه داغ اولاد خیلیی سخته حتی مامانم صدقه هم براش داد فقط زنده مونده باشه یه خانمه که از نردیک دیده بود اومد اینوز انقد گریه کرد صداش در نمیومد بابامم حالش بد شده بود همش وایمیستاد شاید باورتون نشه میگفتن طرف با خونسردی از کاشین پیاده شده داشته با گوشی حرف میزده😐
مامان جوجه مامان جوجه هفته دهم بارداری
مامان لیانا مامان لیانا ۱۰ ماهگی