مامان دیکان خانوم 🩷 مامان دیکان خانوم 🩷 ۱۲ ماهگی
#تجربه
#تجربه_تولد

ب شدددددددت اینجا توصیه و اصرار میشه ک بچه چ میفهمه از تولد، با تولد گرفتن خودت و بچه اذیت میشین، بچه اصلا نمیزاره جشن بگیرین غریبی میکنه و نا ارومه

ولییییی
من میگم بگیرین ک محاله پشیمون بشین
امروز از صبح بازی کردیم و تایمای خوابش خوابیده و ما ب کارامون رسیدیم تا قبل از اومدن مهمونا حدود ساعت ۶ ک ی بار دیگه خوابوندم دیکانو معمولا این تایم نمیزارم بخوابه ک ۹ راحت خوابش ببره اما امروز تایم‌خوابشو بهم زدم و خداروشکر جواب گرفتم تا ۱۰ حسابی بازی کرد و اجازه داد جشن رو اونجور ک میخواییم بگیریم و حسااااابی ب هممون مخصوصا خودش خوش گذشت

شام فسنجون دادیم ( با اکثریت ارا قبل از مراسم ) با مخلفات ( ماست و خیار دیزاین شده با اب لبو، سالاد شیرازی، شور مخلوط، ترشی )
تنقلات پذیرایی ( ژله و پودینگ، چیپس و پفک و ماست موسیر، کالباس دودی، ترایفل، مارشملو، حبه میوه، لواشک، گز، تخمه، بادوم زمینی، ترد، میوه )
گیفت تولد ( شمع دست ساز )

باقی تصاویر جهت ایده پایین همین تاپیک
مامان علی مامان علی ۲ سالگی
مامان پسرا مامان پسرا ۷ ماهگی
پارت بیست وسوم
پسر عموم ۲سال ازم کوچیکتر بود .پسر خالم ۱۰ سال بزرگتر اینا اولین کسایی بودن که پا پیش گذاشتن.
مامانم گفت بیا و به پسر خالت جواب بله بده مجبور نشی با پسر عموت ازدواج کنی گفتم مگه خرم زن این دوتا بشم اولندش که پسر عمو ۲سال ازمن کوچیکتره .زن میخوان براش بگیرن یا پرستار؟بعدشم پسر خواهرت ۱۰ سال از من بزرگتره.من بچه ام خواستم برم بیرون هم پام میشه؟ من یکی میخوام مثل خودم. بعدشم من شوهر نمیکنم حالا حالاها.
خلاصه یه چند روزی گذشت و دانشگاه باز شد و اوضاع خوب بود ۴مهر ماه خواهر بزرگم با عجله اومد خونه.منو کشید تو اتاق و گفت میدونی خاله<مادرشوهرش>دارن میان خواستگاریت؟
خندیدم و گفتم مسخره.
گفت به خداااا آقا به شوهرم گفته نمیدونم چکار کنم داداشم خیلی پا فشاری میکنه واسه صحرا، البته منم بدم نمیاد صحرا شوهر کنه وام بگیریم سر خونش .خونه به نام خودش بشه. شوهر خواهرمم.که برادر اردلان هستش .گفته عمو حقیقتش اردلان ما صحرا رو میخواد کاش دست نگهداری.اقا هم گفته بهشون بگو تا آخر هفته بیان تا من مجبور نشم به داداشم بی دلیل نه بگم. با چشمای ریز شده نگاهش کردم هیچ اثری از شوخی نبود.زنگ زدم اردلان جریان و گفتم.گفت نه بابا اینجا که خبری نیست.بذار برم خونه ببینم چه خبره.
اردلان دوره های جوشکاری و داشت میدید و میخواست بعدش بره ارمنستان یه مدت کار کنه