مامان علی مامان علی ۴ سالگی
فرنوش فرنوش قصد بارداری
الهه ایزدی پناه الهه ایزدی پناه قصد بارداری
تاریکی محض۹۹
مامانم تقریبا باورش شده بود
_هانا بازم با این وجود نمیتوونم انقدر سرد بودنتون درک کنم؟؟ الان تو مشکل نداری سعید ک سعید همچین مشکلیو داره؟؟؟
با کمی مکث و فکر گفتم
_فعلا ک نه اما گفته خودش درمان میکنه
_تا چه حد مشکلش ینی انقدر زیاد ک حتی نمیخاد بهتم نزدیک بشه؟؟ مگ میشه اینطوری؟؟
تو دلم میگفتم وای چه گیر افتادم حالا چی بگم در مورد این مشکلات هیچ اطلاعاتی ندارم حالا ادامه دروغم باید دوباره چی بگم
_مامان سعید یکمم از لحاظ روحی و عاطفی هم سردع نسبت ب غرایز مردونش از دو جنبه باید درمان کنه یکم طول میکشه شما نگران نشید
مامانم تو فکر رفته بوود
دوسداشتم حرفامو باور کنه اما نمیدوونم تا چه حد باور کرده
_الان تو دخترم سختت نیس
_نه ... فعلا ک نه ... تا ببینم در اینده درمانش چی میشه ؟؟
_انشالله ک بهتر بشه چرا زودتر بهم نگفتی؟؟؟
_نشد وقت مناسبشو نداشتم
مامانم منو بغل کرد گف
_ببخشید ک انقدر کار سرت انداختیم وازت غافل شدم
هیچی نمیگفتم
فقد ب این فک میکردم عجب دروغ خوبی گفتم بعدا هم میتونم همینو بهونه کنم علت جداییم بگم
رفتم تو اتاقم از ترانس نگاه میکردم ب حیاط هوا حسابی سرد شده بود