مامان یاسین گیان مامان یاسین گیان هفته بیست‌وهشتم بارداری
شوهرمن همیشه تو سختی ها کنارم بوده اگه خانواده اش به من حرفی زده باشن شوهرم جوابشون داده منو میبره بیرون که تنها نباشم حوصله ام سرنره فقط مشکلش بی پولی هست و تو روستای خراب شده کارنیست بارها سرایداری از شهر پیدا کردیم ولی به دلایلی جور نشد بریم میخواست بره رو کمپاین دوباره فکر کرد گفت برم رو کمپاین تو بااین وضع بارداریت چطور تنها بزارم پشیمون شد نرفت الانم مادرم گیر داده بد زایمان تو باید بیای خونه ما من نمیام حونه شما شوهرم بدش اومده میگه نه تو برو نه اونا بیان خودم اینجا کارم نزدیکه بهت توروستا زود زود میام بهت سرمیزنم زنگ میزنم بهت شوهرم میگه نمیخوام بدن هزارتا منت سرت بزارن چون برای بچه اولم رفتم خونه پدرم و کلی منت تواین ۹ سال سرم گزاشتن اما دیگه شوهرم قبول نمیکنه میگه نه خانواده من بیان نه خانواده خود میگه خودم کمکت میکنم بزار همه بفهمن تو بس کارهای خودت برمیای دوست ندارم بد منت سرت باشه حالا منم بین دوراهی موندم اگه شما جای من باشید چیکارمیکنید
مامان پرنسا مامان پرنسا ۶ ماهگی