مامان مامان دخترم😊 مامان مامان دخترم😊 ۵ سالگی
مامان رقیه خانوم👩 مامان رقیه خانوم👩 ۳ سالگی
مامان کیانا مامان کیانا ۵ سالگی
مامان آرمان مامان آرمان ۴ سالگی
مامان چشم قشنگ مامان چشم قشنگ ۳ سالگی
من اعصابم خورد میشه از دست مادرشوهرم اینا
پنج شنبه خونشون بودیم میگه آرع هفته بعد حتما بیاین میخوام امیرمحمد(خواهرزادش )رو پا گشا کنه
شوهر من گفت ما ماشینمون مشکل داره چراغ چِکش روشنه میخوام بزارم نمایندگی معلوم نیست بدن که بیایم (چون برنامه داشتیم اینو گفت) مادرشوهرم میگه چیکار کنیم پس اخه بعدش هم خواهرت میره(میره اصفهان) نمیشه دیگه (مادرشوهرم اینا شهرستانن ما تهران زندگی میکنیم )
بعد موقع اومدن پدرشوهرم میگه به شوهرم مهران حتما هفته بعد بیاینا هرطور شده با قطار بیاین اصلا
بعد بچه خواهر شوهرم گریه میکرد که من میخوام با توحید (پسر من)بازی کنم مادرشوهرمم گفت برین هفته بعد بیان بازی کنه سیر بشع
بعد ما امسال تابستون چون کلاس ملاس و امتحان داشتم هیچ جا نرفتیم
گفتیم آخر این هفته بریم همدان یه دو روز تفریح
خیلی دلخور میشم از این رفتار دستوریشون 😒اصلا انگار هرچی اونا گفتن دیگه ما باید زندگیمون تعطیل کنیم بچسبیم به برنامه اونا
به نظر من رفتار درست اینه که پسرم شما هفته بعد میتونین بیاین؟؟ من میخوام پسر خالت رو پا گشا کنم
منم از لج رفتار اونا رفتم خونه بابام با داداشم اینا هماهنگ کردم برا آخر هفته باهم بریم همدان