مامان مهدیار مامان مهدیار ۴ سالگی
بخدا ک واقعیت دارهداین عکس خخخخخ
ساعت ۲ شب بود مهدیار با دلدرد وحشتناک بیدار شده بود ی سره جیغ میزد ۲ سالش بود زیر دلش اندازه ی توپ گرد و سفت شده بود چای نبات دادمش شکمشو چرب کردم فقط جیغ میزد گفتم یا خدا آپاندیس حتما ک اینجوری گریه میکن زنگ زدم مامانم بیا مهدیار ببریم بیمارستان مامانمم ک صدای جیغ مهدیار از پشت گوشی شنیده بود با پدرم سریع خودشو رسوند ک بچه آپاندیس تا ساعت ۳ نصف شب شد مامانم اومد آماده شدیم بریم بیمارستان امام حسین نیم ساعت تا شهر فاصله داره با اسنپ تو راه یکسره جیغ میزد از درد راست نمیشد دولا بود بچه تا پاشو گذاشتیم رو سرامیک سرد بیمارستان اندازه ی تانکر شاشید گریش بند اومد سفتی زیر شکمش هم خوب شد شیطونی شروع کرد ساعت ۵ صبح رسیدیم خونه هم خجالت زده ک مامان بابامو نصف شب زا براه کردیم هم خنده ک بچه چرا شاشیدن یادش رفته 🤣🤣🤣🤣
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان فرشته ها❤👼👼 مامان فرشته ها❤👼👼 ۳ ماهگی
انقدر ناراحتم که حد نداره چرا باید بچم انقدر باید لاغر وضعیف باشه همش سرما میخوره ولی بچه های اطرافیانم یا نمیخورن یا اگه میخورن زود خوب میشن ولی این تا بیاد خوب بشه ادمو میکشه انقدر لاغره تو حموم داغون میشم میشورمش 😔😔😔مخصوصا پاهاش لاغره وسبزه همه چی هم میدم میخوره ولی دریغ از یکم اضافه کردن بعضی اوقات هم نمیخوره پاهاش لاغر وسبزه تیره انقدر خجالت میکشم خواهرم صد بار زده تو سرم تحقیرم میکنه واسه بچم شانس ندارم تو خونم همه چی هست بچه مثل سومالی ها حالا واسه اون همش سیب زمینی دمی لپ داره پاره میشه تازه قرمز هم میشه از سفیدی چیکار کنم یکم جون بگیره مولتی هم براش میگیرم بیشفععالی داره میخوره شیطنتش ده برابر میشه دکتر گفت نده وزنش ۱۵ هست ،الان میگید ناشکری بخدا ناشکری نمیکنم فقط میگم یک خورده جون بگیره سرحال باشه نه زیر چشم ها گود صورت یه کفه دست از بالا تا پایین یک نواخت،میبینمش غمگین میشم غرورمم اجازه نمیده به کسی بگم فقط به شما میگم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان دختریم مامان دختریم ۳ سالگی
خسته شدم ، دخترم با اینکه وارد ۴ سال شده ، اما خیلی بد اخلاقه از خواب که بیدار میشه صبحا گریه شدید داره تا یه ساعت همش بهونه داره بعد اونم هی میگه اینو بده اونو بده با حرص با اسباب بازیاش بازی میکنه میاد منو گاز میگیره چنگ میگیره بشگون میگیره غذا میارم‌نمیخوره لاغره واقعا خستم کرده ، تو خونه واقعا شلوغه ، وقتی تو جمع هستیم اصلا حرف نمیزنه خیلی ها صداشو نشنیدن، با داداشام که هر روز میبینتشون حتی تو صورتشونم نگاه نمیکنه از خجالت، خیلی بد اخلاقه ، بچه شما هم اینطوره یا من گندش میکنم ؟صبح ۱۰ بیدار میشه تا ۱ شب اون موقع شب بد اخلاق میسه جیغ میزنه همش میگه اب خنک بده بهش میدم یا میخوره یا میریزه زمین ، اخر سر دیشب دعواش کردم چند تا محکم بهش زدم ، شوهرمم شبا میاد خونه یا اخبار نگاه میکنه یا تو اینستاگرامه بهش میگم با این بچه یکم بازی کن اروم بگیره گوش نمیده از زندگی خسته شدم ، حتی جمعه ها هم میره سر کار حتی اگه کار نداشته باشه یه پارک بچه رو نمیبره ، همش من میبرمش بیرون
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان حسام مامان حسام ۳ سالگی
پارت ۸
نه بچم یجیزیش شده .. کل سرم مث نبض میزد _چرا بچمو نمیارید ؟چرا گریه نمیکنه
کسی جز دکتر جوابمو نمیداد و اونقدری صداش آرامش داشت که هر حرفی که میزد قانع میشدم
دکتر _الان میارنش دختر صبور باش ..‌
همون لحظه صدا جیغ بچه رو شنیدم ... از آسمون اومدم رو زمین .. پس سالمه بچم ... چیزی نگذشت که آوردنش ... نگاهمو سمتش چرخوندم ... خواستم دستمو بکشم رو صورتش ولی دستام بسته بودن ... یه پسر بچه ی زشت و سیاااااه ... رو لپشم خونی بود ... نکنه تیغ خورده به صورتش ؟؟_صورتش چیشده ؟؟
_چیزی نیست
الکی میگن حتما تیغ خورده به صورتش ... نگاهمو بهش دوختم .. چقدرم زشته .... یعنی ۹ ماه بخاطر این انقدر اذیت شدم ؟؟آخه خدایا
چرا انقدر زشته ؟؟... آخه منکه سفیدم.. محسنم سفیده این چرا انقدر سیاه شده ؟؟
حتما به پدرشوهرم رفته .... به خود اومدم بچه رو برده بودن ...
تمام ذوق و شوقم یکباره از بین رف ... این خیلی زشته که ... چرا انقدر سیاه بود ؟سیاه پوست زاییدم اه
خودم از افکار خودم ناراحت بودم .. ولی دست خودمم نبود ... آخرین بخیه هارو تموم کردن و دکتر تبریک گفت و رفت .. همچنان سرم تو یقه ام بود از خجالت و آدمای اطراف بی تفاوت نگاهم میکردن .... دو نفر عین کیسه برنج بلندم کردن انداختن رو یه تخت دیگه همینکه سرم خم شد چشمم به زیر تخت افتاد ... زیر خون بود .. همه با چکمه راه میرفتن ... اومدم تو اتاق تمیز بودکه ... حتما اینا خون ها منه ... همین باعث شد لرز بدی تو تنم بشینه .... مث بید میلرزیدم _سردمه
از تو سبدی که پر از ملحفه های چروکیده بود یه پتو شوت کردن رو من
.... تختو بردن تو ریکاوری و تنهام گذاشتن ... نگاهی به دور و برم انداختم
.
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ترانه مامان ترانه ۴ سالگی
چند ماه پیش سوار اتوبوس شده بودم یه خانمی هم با دخترش که تقریبا ۴ پنج سالش بود سوار شدن مامانش بهش میگفت دخترم شعر بخون خاله ها ببینن شعر بخون!
منم فکر کردم حتما الان شعر یه توپ دارم قلقلیه یا آهویی دارم خوشگله میخونه ولی یهو شروع کرد به خوندنه یه مشت فحش های ناجور و کلمات جنسی 😐
یعنی من و خانمای دیگه به جای مامانه داشتیم از خجالت آب میشدیم🤦‍♀️
هی میگفت بیا قرش بده سکسی‌ و این چیزا ؛ آخه چرا باید یه بچه ۵ ساله از دهنش کلمه سکسی خارج بشه؟ شاید اون معنی شو متوجه نشه ولی مامانه که میفهمه؛ .

حالا دیشب هم دیدم یکی از مامانا عکس دخترشو گذاشته و نوشته داره تو تبلت آهنگ و کلیپ های ساسی مانکن رو میبینه 😑 میگفت تموم آهنگاشو از حفظه ! بعضی از مامانا هم کامنت گذاشته بودن که آره بچه ی ماهم آهنگ ساسی و تتلو گوش میدن !‌یکی میگفت بچم همش گریه میکنه میگه فیلم ساسی مانکن رو بزار!!!
البته که بعضی مامانای عاقل و فهمیده هم بودن که ازش انتقاد کردن و گفتن این آهنگا مناسب بچه ها نیست نزار ببینه ؛ ولی این خانم استدلالش خیلی عجیب بود! میگفت من دوست ندارم دخترمو محدود کنم ، اگه من نزارم ببینه بلاخره بعدا اینور و اونور میبینه دیگه 🤦‍♀️
منم کامنت گذاشتم نوشتم حیفه چشمای بچه هامون حیفه مغز و فکرشون حیف روح پاکشون که با این (اراجیف)پر بشه؛
این خانم هم لطف کرد هرچی از دهانش درومد بهم گفت که حیف که یاد نگرفتی نظر ندی !!!
خوب عزیز من شما تاپیک گذاشتی که بقیه نظر بدن منم نظرمو گفتم ؛ گفت امثال شماها اینقدر محدود میکنید بچه هاتون رو که عقده ای میشن 😕
مشاهده ۲۷ پاسخ دیگر