تجربه والدگری از زبان یک مادر روانشناس

مرداد ۱۴۰۲ | زمان مطالعه : ۹ دقیقه
تجربه والدگری از زبان یک مادر روانشناس

به بهانه روز روانشناس و مشاور، گفتگوی صمیمانه‌ای با خانم سمیه مهدی پور، عضو هیات علمی و روانشناس گهواره، درمورد تجربه والدگری یک مادر روانشناس، چگونگی طی کردن مسیر فرزند پروری، چالش‌های آن و نحوه مواجه با این چالش‌ها، داریم. همه ما می‌دانیم مسیر فرزند پروری پر از چالش‌های ناشناخته است در نتیجه امیدواریم با در گهواره بتوانیم به شما با استفاده از تجربیاتمون کمک کنیم. در ادامه خلاصه گفتگو در قالب متن گردآوری شده است و همچنین

فایل صوتی این گفتگو به صورت کامل در کانال تلگرامی گهواره

https://t.me/gahvare_family

تجربیات یک مادر روانشناس

مادر شدن یک اتفاق بسیار بزرگ است و می‌تواند هویت آدم را تحت تاثیر قرار دهد. در واقع این اتفاق پر از تناقض و فراز و نشیب‌های بسیار است که باعث می‌شود لحظه‌ای احساس خوشبختی و خوشحالی و لحظه‌ی دیگر احساس اضطراب و استرس داشته باشید. در نتیجه بصورت کلی فرآیند مادر شدن در عین حال که می‌تواند بسیار لذت بخش باشد، می‌تواند پر از چالش و گاها آزار دهنده هم باشد که این مسئله کاملا طبیعی است. به همین دلیل است که بسیاری از زنان ممکن است درگیر افسردگی دوران بارداری و پس از زایمان شوند. پس می‌توان گفت که تناقض یک عضو جدانشدنی از فرآیند مادر شدن است که اصلا بد نیست و باید پذیرفته شود.

نقش اطرافیان در مادر شدن

این سوال پیش می‌آید که نقش اطرافیان در احساس مثبت و منفی یک مادر چقدر می‌تواند پررنگ باشد؟ چگونه می‌توانند حس مادر شدن را در ما خوب یا بد جلوه دهند؟

برای پاسخ به این سوال ابتدا باید به سوال دیگری بپردازیم که معمولا ذهن هر مادر را به خود مشغول می‌کند: آیا من مادر خوبی هستم؟ در جواب باید بدانید که تصویر هر فرد از مادر شدن با فرد دیگر متفاوت است. این تصویر با توجه به فرهنگ خانوادگی و فرهنگ اجتماعی و رابطه‌ای که با پدر و مادر خود در دوران کودکی داشتیم، در هر فرد متفاوت است. بنابراین حسی که ما می‌توانیم به عنوان یک مادر داشته باشیم بسیار به حسی که از مادر و پدر خود در دوران کودکی گرفتیم، وابسته است.

یک مادر در طول دوران بارداری و پس از زایمان ممکن است حس‌هایی مانند خستگی، خشم، حسادت و غیره را تجربه کند که معمولا هر مادر در وهله اول از داشتن چنین احساسی عذاب وجدان گرفته و سعی می‌کند آنها را نادیده بگیرد، اما بسیار مهم است که شما به عنوان یک مادر با این احساس متناقض روبه‌رو شده، آنها را بپذیرید و آنها را به رسمیت بشناسید.

اطرافیان در این باره بسیار نقش مهمی دارند. همانطور که گفته شد مادر شدن پر از تناقض است، در صورتیکه اطرافیان هم بر این قضیه واقف باشند و در مقابل احساس تناقض شما واکنش منفی نداشته باشند و به شما عذاب وجدان ندهند، می‌تواند به شما در پذیرفتن این احساسات و روبه‌رو شدن با آنها بسیار کمک کند. بنابراین بسیار مهم است تا این تناقضات را هم خود مادر و هم اطرافیان بپذیرند.

آیا من مادر خوبی هستم؟

برای پاسخ به این سوال باید در نظر داشته باشید که یک زن برای مادر شدن باید اول از همه از زن بودن خود احساس رضایت داشته باشد، به بلوغ روانی و جسمی کافی رسیده باشد و اشتیاق لازم برای مادر شدن را در خود ببیند تا بتواند مادری کردن را در آغوش بگیرد. بطور خلاصه می‌تواند گفت که مادر خوب مادری است که:

  • به بچه آسیب روحی و جسمی وارد نمی‌کند.
  • بر اساس نیاز فرزند و توانایی هایی که دارد و با توجه به سن فرزند باید حضور آگاهانه داشته باشد.
  • به فرزندش اجازه رشد و استقلال می‌دهد.
  • مادر خوب به این معنا نیست که اشتباه نمی‌کند، اما اگر اشتباه کرد، باید شجاعت عذرخواهی کردن داشته باشد.
  • فردیت و استقلال فرزند خود را در هر سنینی بپذیرد.
  • به بلوغ روانی رسیده باشد.
  • بچه دار شدن را بصورت تحمیلی انتخاب نکرده باشد و مسئولیت انتخاب خود را بپذیرد.
  • رفتارش با فرزندش بصورت لج و لجبازی نباشد.
  • توانایی نه گفتن را داشته باشد.
  • به فرزندش اجازه تجربه کردن و اشتباه کردن را بدهد.
  • مقایسه نکند.
  • فرزندش را مسئول برآورده کردن آرزوهایش نمی‌بیند.

هرچند که یک مادر خوب ویژگی‌های بیشتری دارد، اما موارد بالا می‌تواند برای بودن یک مادر خوب بسیار مهم باشد.

توقع داشتن از بچه‌ها

چرا برخی از پدر مادرها از فرزندشان توقع‌های زیاد دارند و انتظار دارند تا تمام آرزوهای آنها را برآورده کند؟

در این باره باید گفت که بخشی از این انتظارات به آسیب‌هایی که پدر و مادر در دوران کودکی دیده‌اند، برمی‌گردد. آرزوهای برآورده نشده، پدر مادر کمال‌گرا و سخت‌گیری‌هایی که در دوران کودکی پدر و مادر بوده است، زنجیره وار به فرزندشان منتقل می‌شود.

مادری کردن یعنی مراقبت کردن

در اصل می‌توان گفت که مادری کردن به معنای مراقبت است و تنها با فرزند آوردن بوجود نمی‌آید. حال این سوال پیش می‌آید که یک مادر با آمدن فرزندش چگونه می‌تواند برای خود مادری کند و از خودش مراقبت کند؟

در واقع می‌توان گفت که در ماه‌های اولیه خود مادر کنار گذاشته می‌شود و تمام حواس‌ها باید به نوزادی باشد که سراسر نیاز است. با این حساب ممکن است این حس در مادر بوجود آید که چه اتفاقی برای "من" افتاده است. اما باید بدانید که با تولد فرزند و والد شدن، نارسیسیم والدین کاهش میابد و به این معنی است که والدین دیگر خود را در اولویت نمی‌دانند. در صورتیکه این اولویت مداوم باشد می‌تواند باعث خشم و خستگی مادر شود. در اینجا بسیار مهم است که مادر زمانی را هم برای خودش اختصاص دهد و از خودش مراقبت کند و بسیار مهم است که همسر در این زمینه کمک کند. بنابراین بسیار مهم است که مادر از خودش مراقبت کند تا حس بهتری داشته و توانایی بیشتری در مراقبت از فرزند خود داشته باشد.

بچه‌ها به ما چه چیزی یاد می‌دهند؟

نظر خانم مهدی پور این است که در لحظه زندگی کردن و لذت بردن از آن و تجربه کردن و کشف اطراف یکی از چیزهایی است که می‌تواند به بزرگترها یاد بدهد. پس لذت بردن از آنچه که داریم و پذیرفتن شرایط و خودمان می‌تواند درسی باشد که کودکان به ما می‌دهند. همچنین حرف زدن و با حرف زدن مشکلات را حل کردن درس دیگری است که می‌توان از کودکان گرفت.