۵ پاسخ

عزیزم منم زایمان خیلی سختی داشتم مردم و زنده شدم بعدشم پسرم شیر خودمو نخورد حالم خیلی بد بود داغون بودم همش گریه میکردم حرص میخوردم کە چرا نباید شیرمو بخوره
شوهرمم اصلا درکم نمیکرد همدمم نبود همش در تال دعوا بودیم
داشتم افسردگی میگرفتم ولی به خودم اومدم کە باید این مراحلو بهتر بگذروونم دیگە توکل کردم بە حدا و خدا هم کمکم کرد بهتر شدم خودمو کلا سرگرم بچەم کردم
الانم خیلی مشکلات دارم بعد 80روز ولی پسرم شده دلخوشیم و فقط با این آروم میشم و بە خودم دلگرمی میدم تو همخودت میتونی خودتو آروم کنی
خدا بهت کمک کنە

انشالله زودتر خوب بشی گلم.
ولی به خودت تلقین نکن، این ربطی به زایمانت نداره، افسردگی بعد از زایمانه دیگه... منم هنوز کامل خوب نشدم و گاهی همون حالات رو دارم

عزیزمنم مث شماشدم زایمانم سزارین بوداتفاقااصلادردی نداشتم ولی بخیه هام بازشدن وعفونت کردم بستریم کردن همش گریه میکردم فک میکردم اصلاخوب نمیشم خیلی دردکشیدم 7روزازبچم جداشدم بستری بودم بچم توخونه خودم توبیمارستان همین که یه نفرمی اومدباهام حرف بزنه میزدم زیرگریه دیگ کم کم حالم بهترشد

طبیعی بودی

طبیعی بودی؟؟

سوال های مرتبط