من خودم بودم خودم....کلی حرص میخوردم و مواظب بودم....الان بزرگ رو با کوچیکه هر روز میبرم پیش دبستانی
اصلا بیرون نمیبرم😐خودمم حبسم تو خونه☹️
من یدونه رو میبرم بیرون وقتی برمیگردم انگار از جنگ برگشتم چه برسه دوتا
تنها نمیتونم یا پدرشون یا مادرم یا مادر شوهرم
تاحالا نشده باهم ببرم ولی با شوهرم میبرم یکی تو کالسکه یکی تو بغل
تو ماشین یکی تو صندلی ماشین یکی بغلم
ب نام خدا با بدبختی 😊
سریع میزارمشون تو ماشین
معمولا جفتشون خوابشون میبره😁برمیگردم
به قصد پارک بردن نیلوفر بریم بیرون
نیما تا اونجا تو کریر میخوابه
نیلوفر رو میبرم تو تاب تو پارک
شایدم یکم خوراکی بردیم خوردیم تو ماشین
مثلا صبحانه یا چای یا دمنوش و قهوه
و سریع برمیگردیم قبل تایم شیر نیما
اکثرا دور دور تو ماشین.شوهرم مدام سرکاره
من یدونه رو میبرم دانشگاه سر کلاس موقع برگشتن به خونه انگار بجای بچه یه تانک بغلمه😵💫
به نام خدا.فقط با حضور پدر میبرمشون بیرون😅
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.