سلام خانما اومدم بگم که من زایمان کردم
تاریخ ۱ اسفند وفتی ۴۰ هفته و سه روز بودم کیسه ابم پاره شد،بعد دو ساعت رفتم بیمارستان گفتن اصلا دهانه رحمت باز نیست بعد بستری شدم و دکتر اومد معاینه وحشتانکی کرد که به زور معاینه گفت یک سانتی و سر بچه خوب اومده پایین اما اصلا اصلا درد نداشتم، خلاصه منتظر موندن و هی زود زود معاینه میکردن که اونقدر وحشتناک بود من از ترس پسرفت کردم و گفتن سر بچه رفته بالا،ماما داد میزد میگفت دستم درد میکنه تو چرا اجازه معاینه نمیدی دیگه ببین من چی میکشیدم که اون میگفت دستم درد میکنه! خلاصه که ۵ بار معاینه وحشتناک شدم،در حالی که سرم فشار بهم وصل بود اصلا تغییر نمیکردم،آخرین معاینه به قدری داد زدم و گریه کردم که بچه م بهش استرس وارد شد و ضربانش افت کرد،بعد اون از ترس سرم فشار رو قطع کردن اما همچنان افت ضربانش ادامه داشت،دیگه بعد حدودا شش ساعت زجر دادن من(که البته ۱۲ ساعت کیسه آبم پاره شده بود) به خاطر افت ضربان جنین اورژانسی سزارین شدم و الانم بعد شش روژ هنوز حالم خیلی بده هم درد بخیه دارم و هم داخل شکمم وحشتناک درد میکنه

۱۰ پاسخ

چه ها دکتر معاینه ی کردی؟ مامایه کت چه بو؟ امیش 27 بهمن زایمانم کرد له مردن گراموه

چونی بقوربان باشی به سلاپتی خودا پیت بیله به دایک و باب گه وره بی
چه عملی کردی؟؟؟
له مهاباده؟؟؟
ماماکه ت چیه بو؟؟؟

معاینه وحشتناک یعنی چی؟ واسه چی دستش درد بگیره؟

خدا لعنتشون نکنه آخه چرا تا لحظه آخر عذابت دادن وقتی کیسه آب پاره شده باید سریع اورژانسی سزارین می‌شدی دیگه

مبارکه پاقدمش پرازخیروبرکت،همینکه راحت شدی خوبه باز،چه سزارین چه طبیعی وحشتناکه😭

تا نکشن هدم رو سزارین نمیکنن ، حالم بهم میخوره از این زایشگاه ها و سلاخی کردنشون، وقتی نمیتونه طرف چرا آخه آزارش میدید.
بهرحال مبارکت باشه قدم نورسیده ات، مهم اینه که هر دو سالمید

درد داخل شکم من شنیدم میگن بخاطراینه که ی زخم داخل رحم باقی میمونه بعد ب دنیا اومدن بخیه هم طبیعی درد کنه جاش باز میخوای ی دکتر برو

آخ اخ دقیقا همین بلا سرمنم اومد خیلی بده.

سلام عزیزم الهی چقدر سختی کشیدی
شاید افت ضربان قلب نینی تون بخاطر این بوده ک ۱۲ ساعت از پاره شدن کیسه ابتون گذشته

سلام گل
خداروشکر که بسلامتی فارغ شدی و خیالت راحت شد

قرار نبود ینی سزارین بشی؟ درد کشیدی و بعد بردنت سزارین؟

سوال های مرتبط

مامان حنانه مامان حنانه ۷ ماهگی
سلام منم خدا رو شکر دیروز زایمان کردم اومدم تجربه زایمانم رو بگم من توی ۴۰ هفته و ۳ روز زایمان کردم و اینکه هر کاری میکردم که زایمان کنم نمی‌شد همون روز واسه ان اس تی رفتم بیمارستان بهشون گفتم که بستریم کنن اما گفتن که ۴ روز دیگه وقت داری برو واسه ۴ روز دیگه معاینه که شدم ۲ نیم باز بودم اما دوست نداشتم معاینه بشم ی ماما اومد گفت ی معاینه معمولی هست اما انگار دروغ گفت معاینه تحریکی انجام داد و از همون لحظه دردم شروع شد اما خیلی کم و قابل تشخیص نبود بعد کم کم بیشتر میشد تا رسید ب ساعت ۲ نیم شب که دردام شدید شد هر سه دقیقه یکبار می‌گرفت کم کم زمانش کم میشد البته بگم همون شب رابطه هم داشتم وقتی که هر ۳ دقیقه یکبار شد رفتم بیمارستان معاینه شدم گفتن همون دو سانتی برو خونه رفتم خونه تا دردم شد هر ۱۰ سانیه یک بار بعد رفتم بیمارستان دم در زایشگاه نشستم نتونستم سر پا وایسم ماما ها میگفتن این از دروغ می‌کنه تا بستریش کنیم ببریدش خونه بعد ی ماما دیگه گفت بزار هی معاینه اش کنیم شاید راست بگه اومد معاینه کرد گفت وای این کله بچه س ببریدش اتاق زایمان بعد خود ب خود کیسه ابم پاره شد بعد از ۵ دقیقه دخترم ب دنیا اومد که بهترین حس دنیا رو داشتم بعد از تولدش انگار از جهنم وارد بهشت شدم کل دردی که کشیدم ۲ ساعت بود موقع زور زدن زیاد درد نداشتم واقعا قابل تحمل بود زور زدن ولی قبل از اینکه کیسه ابم پاره شه دردش سخت بود ولی باز خیلی زود تموم شد بعد از اون واقعا انگار اصلا زایمان نکردم اما بخیه ها هم اذیت میکردن اما با شیاف اوکی بود خلاصه طبیعی واقعا زایمان خوبیه ببخشید اگه طولانی شد
مامان جوجولو مامان جوجولو ۶ ماهگی
مامان ماهان و هامین💙 مامان ماهان و هامین💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان(طبیعی)
خب من ۲۱ ام معاینه شدم ۱ سانت بودم بعد دکتر برام معاینه تحریکی انجام داد که بعدش خونریزی گرفتم گفت برو بیمارستان شبش رفتم بیمارستان که باز معاینه کردن گفتن ۲ سانتم و چیزی نیست برم خونه گذشت تا دیشب من درد داشتم ولی نه خیلی شدید حرکات بچم هم نسبت به روزای دیگه کمتر شده بود دیگه باز رفتم بیمارستان که گفتن همون ۲ سانتم و ضربان قلب بچه هم خوب بود و دردام هم ثبت شد ولی گفتن درد زایمان نیست خلاصه ما باز برگشتیم خونه که از نصف شب دیگه دردام هی شدید شد که نمیتونستم نفس بکشم از صبح تایم گرفتم فاصله شون زیر ۸ دقیقه و ۵ دقیقه بود ولی نرفتم بیمارستان گفتم خوب دردامو خونه خودم بکشم بهتره دیگه ساعتای ۱۴ رفتیم بیمارستان تا معاینه کرد گفت ۶ سانتم و پذیرش شدم ساعت ۱۵ رفتم زایشگاه اونجا کیسه آبمو پاره کرد با یه میله فک کنم پلاستیکی بعد گفت ۷ سانتم دیگه مامایی که برا من بود بهم ورزش داد ولی تا خواستم انجام بدم دردام خیلی شدید بود احساس زور داشتم معاینه کرد گفت فول شدی همونجا رو تخت کمک کردم با معاینه و تحریک تا سر بچه اومد پایین پایین بعد دیگه بردنم اتاق زایمان اونجا چند تا زور زدم که پسرم دنیا اومد ساعت ۱۶ کلا با اومدنش سبک شدم بعد جفتمو دراوردن که دیگه بشدت سبک شدم حس خوبی بود بعد اون همه درد بعد رحممو ماساژ داد و رسید به بخیه که من گفتم بیحسی برام زدن ولی فقط برا داخلیا چون بیرونیا گفت چون پوسته بی حس نمیشه (۲ تا بخیه بیرونی خوردم و همینم گفتن که میخواستیم اصلا بخیه نخوری ولی خودم اشتباه یجا داشتن بهم میگفتن زور نزن من فک کردم دارن میگن زور بزن که نتیجش شد دو تا بخیه)
مامان ترانه 🦄💖👩‍👧 مامان ترانه 🦄💖👩‍👧 ۶ ماهگی
سلام مامانا اومدم تجربه زایمانم بگم
من ۳۰رفتم بیمارستان برای معاینه گفتن سه سانتی نوار قلب گرفتن گفتن خوب نیست بستری میشی ۱۰شب بستری شدم تو بیمارستان امام خمینی شهریار خیلی راضی بودم بهم یه اتاق دادن فقط برای خودم همه چیز توش بود بعد یه ماما اومد پیشم بهم ورزش هارو یاد داد توپ داد بهم گفت ورزش کن منم ورزش هامو شروع کردم هر ۲ساعت یک بار میومد معاینه میکرد می‌گفت آفرین خوب داری پیش میری نزدیک ساعت های ۳ درد هام یواش یواش شروع شد تا این که ۶ صبح شدم ۶سانت اومد کیسه آبمو پاره کرد که دیگه درد ها شدید تر شدید تر شدن خیلی درد هاش بد بود ساعت ۱۵بود که دیگه تو اوج درد بودم که دکتر معاینه کرد گفت سر بچه دارم میبینم زور بزن ۵تا زور عمیق زدم اونا هم برش زدن از برش چیزی نفهمیدم تا این که سرش اومد بیرون دیگه بدن خود به خود لیز خورد اومد دیگه انگار نه انگار که داشتی چند لحظه پیش اون درد میکشیدی ترانه گذاشتن روم دیدمش بردن تمیزش کردن بعد دکتر برام بخیه زد از بخیه هم چیزی نفهمیدم ولی وقتی بچتو میبینی میگه ارزش اون درد داشت من که از طبیعی راضی بود حالمم بعد زایمان اوکی هست . ۳کیلو ۱۳۰ گرم بود
مامان مامان نخودچی مامان مامان نخودچی ۸ ماهگی
برو بیمارستان از اونجا که اومدم بیرون زنگ زدم ماما گفتم اینجوری میگه ماما هم شروع کرد به تمسخر دکتر گفت فردا بیا زایشگاه از اونجایی که میخاستم دیگه زایمان کنم سپردم به خدا ماما هم گفت اگه الان دنیا نیاد مدفوع میکنه تو شکمت ۱۴۰۲/۱۲/۲ رفتم زایشگاه ساعت ۱۰صبح بدون درد و خون ریزی دکتر شیفت معاینه تحریکی کرد جوری معاینه کرد که همونجا افتادم رو خون ریزی شدید ولی بازم دردی نداشتم خلاصه بستری شدم و سرم فشار بهم زدن موقعه شروع درد ها انواع ورزش هارو ماما باهام کار می‌کرد خاله ام هم کنارم بود کمکم می‌کرد ساعت ۶ بعد از ظهر دومین سرم فشار رو بهم زدن دردا انقدر شدت گرفته بود که حد نداشت نیم ساعتی یک بارم معاینه میکردن معاینه ها از همه بیشتر درد داشت ساعت ۱۰ و نیم شب کیسه آبمو پاره کردن وقتی کیسه آب پاره شد از ۴ سانت یهو شدم ۶ فشار بیشتر شد ساعت نزدیک ۱۲ گفتن فول شدی سر بچه تو لگنه سریع نشستم رو ویلچر رفتم اتاق زایمان با سه تا زور محکم پسرم به دنیا اومد اون لحظه انگار همه دردا تموم شد انگار دنیارو بهم بخشیدن دیگه اصلا بخیه هارو متوجه نمیشدم فقط به صدای گریه پسرم گوش میدادم چون پرینه خیلی نازک بود باعث شد از داخل ۲۰ تا بخیه بخورم ولی از بیرون ۵ تا وزن بچه هم ۴ کیلو بود آینم بگم که به محض به دنیا اومدن پسرم زمانی که گذاشتن رو شکمم حجم زیادی مدفوع کرد اگه قرار بود به حرف دکترم باشم خدا میدونه چی میشد