۶ پاسخ

عرق بیدمشک با بهار نارنج بخور
گلاب اسپری کن بصورتت هر ذکری که آرومت می‌کنه بگو اعوذ بالله زیاد بگو آیت الکرسی سعی کن زیاد ب رفتار که ناراحت میشی فکر نکنی
انشاالله زودتر توان روحیتون رو بدست میارین اگه خیلی ناراحتید با یه نفر صحبت کنید و یه بار برای همیشه گریه کنید و بعد دفترش رو ببندید و دیگه باز نکنید
به این فکر کنید که خودتون و نی نی سالمید و الان هر دو برای هم مرحم هستین و اون به شما احتیاج داره و تا ۶ماهگی نمیتونه درک کنه که شما دو تا آدم جدا از همین فکر می‌کنه با شما یکیه مراقب خودتون باشین 🥰🥰❤️🙏🏻

گلاب بو کن بلکه یکم آروم بشی

منم تازه زایمان کرده بودم اینجوری شدم فک کنم برا زایمانه حساس شدی سعی کن ب چیزای خوب فک کنی و سرگرم چیزای خوب بشی خدایی نکرده افسردگی بعد زایمان نگیری

منم همنیجوری شدم یواشکی اشک میریزم تا کوچکترین حرفی میزنه شوهرم جاوی مامانم هی خودمو نگه میدارم

از ناراحتیه زیاد ناراحت شدی ی حالت فشار عصبیه

چي شده عزيزم چرا دعوات شد🥺اخي غصه نخور درست ميشه

سوال های مرتبط

مامان حسین جان💙 مامان حسین جان💙 ۴ ماهگی
پارت ۷ زایمان 😂💙🤷🏻‍♀
یه ماما اومد تو اتاق مامای خودم نبود یه مامای دیگه بود انقد که تو اوج درد بودم با حالت زار ازش خواستم میشه دستتو بگیرم ؟؟؟ بعد خیلی یُبس تو چشام نگا کرد میله کنار تختو داد بالا گف نه اینو بگیر 😒🤦🏻‍♀😂😂
قشنگ 🤎 قهوه ای شدم و به دردام عصبانیت هم اضافه شد کاش شوهرم تا اخرش مونده بود پیشم
خلاصه ساعت ١١:٣۰ بود دکتر اومد گف تا اذان ظهر زایمان کردیا پسرت میخواد سر اذان بیاد
خوشحال شدم که کلا نیم ساعت مونده
انقد که از اون گاز NO2 استفاده کرده بودم حالت گیج و مَنگی بهم دست داده بود
دقیقا تو زایمان طبیعی همون ۱۰ سانت که شدی بعدش مهمه چون با زور زدن درست و به موقع توعه که باعث میشه نی نی درست و سالم بدنیا بیاد
خلاصه به من گفتن ۱۰ سانتی و هروقت که منقبض شدی و درد داشتی سرتو بیار بالا گردنت رو خم کن به داخل سینه ت پاهات و باز کن از هم طوری که رون های پات رو بکشی به سمت شکمت و کف جفت پاهات به صورت کج رو اون جایگاه باشه و زور بزنی
با هر زور زدن نی نی بیشتر به سمت بیرون هدایت میشه اما این زور زدن ها فقط باید موقع دردا باشه و اگه موقع دردات بود و نتونی زور بزنی خطرناکه و نی نی خدایی نکرده مشکلی براش پیش میاد
همه چیز به خودت بستگی داره
من واقعا فک میکردم دیگه قراره نهایتا تا اذان ظهر زایمان کنم اما طولانی تر شد چون موقع دردام اون اندازه ای که باید زور بزنم رو نمیتونستم زور بزنم بخاطر اینکه قبلش خیلی انرژی از دست داده بودم سر جیغ جیغ کردنام و بابت استفاده از اون گاز گیج بودم و فک میکنم دلالیش همینا بود... خلاصه ساعت شد ۱۲:١۵ ظهر به ماما گفتم پس چرا بدنیا نمیاد گفتی تا اذان بدنیا میاد ک ... من دیگه طاقت ندارم گف ۲ ,٣ تا زور دیگه بزنی اومده بیرون