۷ پاسخ

ولشکن محلش ندار وقتی گفت ببر بده به ویدا با خنده بگو بیا مامان جان همون لحظه بگو مامان نه ویدا،

عزیزم بچه تو شبو روز با توعه نهایت چند ساعت در هفته مگه اونا رو میبینه یاد نمیگیره ازشون نترس فقط جلوشون نقطه ضعف نشون نده میبینن تو حساسی از قصد میکنن

والا مادر شوهرمنم ب بچه ام میگ اسمشو بگو ولی من اصن‌واسم‌مهم‌نیس واصلا حساسیت نشون نمیدم چون برادر شوهرم لج میکنه واز روی حرص دادن زود زود تکرار‌میکنه کاملا بی تفاوت‌باش.

این جور موااقع بگو بیار عشقممممم یا عمرممم دنیامممم وهرچی که دختر میدونه که معنی دووست داشتنو داره

هدفش می‌دونی چیه؟؟؟حرص دادن تو خوشگلم و تو با گفتن بهشون حساس می‌کنی و به هدفشون میرسونیشون همین ،یجور انگار برات مهم نباشه باید رفتار کنی

حالا خوبه اسمتو میگه 😅مادرشوهر من میگه اینو ببر بده به اون🤣🤣🤣اینکه دوساله باهم حرف نمی‌زنیم هم بی تاثیر نیس 😆😁

نمیدونم بنظرم بگو شوهرت بهش تذکر بده

سوال های مرتبط

مامان دو عشق مامان دو عشق ۳ سالگی
سلام خانوما یه حرفی رو میخوام بگم ببینین حق با منه یانه
از روز قربان تا امروز نرفته بودم خونه ی مادر شوهرم چون فرق میزارن زیاد حالا امروز چون خواهر شوهرم که تهرانه با خانوادش اومدن رفتیم دیدنشون بعد دختر من شش سالو نیمش نشته بود وسط پسرم که کوچیکه بغل من دختر جاریم بغل خواهر شوهر کوچیکه که بچه دار نمیشه بعد یهو خواهر شوهرم گفت ( اسم دخترم ) چه بویی اومد پیف
دخترم خیلی خجالت کشید بچم معذب شد این طرف اونطرف نگاه کرد من چون بچه نداره چیزی نگفتم که مادر شوهرم اینا نگن که بعداز چن وقتی اومده به دخترم حرف میگه
خونه اومدیم دخترم میگه مامان بخدا من نبودم ولی خجالت کشیدم
حالا به شوهرم میگم خواهرت باید یه کم شعور داشته باشه بدونه دخترم
که شش سال و نیمه از دختر جاریم که دوسال ودوماهشه بیشتر غرور داره غرور دخترم له میشه یعنی چی اینکارا من رعایت
کردم حرفی بهش نزدم
شوهرم میگه توام همش امروز به خواهرم گیردادی
خوب شما بگین من زیاد حساسم یا حق با منه
مامان قند عسلم مامان قند عسلم ۳ سالگی
زنگ زدم بهش میگم بچه رو بردار بیار بچه مادر میخواد اون تو دوره از پوشک گرفتنه اضطراب داره یبوست داره
مرد بی آبرو با صدای بلند که همه بشنون بهم گفت هر وقت مادر و برادر روانیت و فراموش کردی میارمش
زود به خواهره زنگ زدم دیدم بهم ریخته گفت شما طلاق بگیرین من بزرگش نمیکنم پسر هجده ساله دارم دخترتون هم خوب نیس اینجا باشه صلاح نیس
گفتم شما میگی من دخالتی نمیکنم بعد دنبالش میگی چرا دخترت و هجده ماهگی از پوشک نگرفتی یا میگی چرا دخترت غذا نمیخوره اینا دخالت نیس گفت من در مورد مرسانا حرف میزنم به اینا دخالت نمیگن گفتم این که میگی پیش مشاور نرین چی بهش چی میگن
اگه مشکلی داری یواشکی زنگ بزن بهم بگو مثلا فلان ...
گفتم بهش بگو مادر و فرزند کوچکش و ازش جدا کردی آه مادر گریبانگیر میشه به مادر بدی نکنه
برا من کاری نداره دو هفته بچه رو میزارم پیشش خودش میاد میوفته به دست و پام یا دنبال طلاقم و میگیرم قانونا هفت سالگی دستمه دستش و میزارم تو حنا سوزه میکشه چون وابسته مرساناس
کاری نکنه که خشم من بیدار بشه تا الان مدارا کردم