۱۰ پاسخ

عزیزم چه طرز فکر قشنگی

دقیقا منم تو رابطه ی مادر و فرزندی شباهتایی بین رابطه بنده و خدا میبینم .

بعد خیلی امیدوار میشم به ایندم و اون دنیام.
میگم منی که انقدر به بچم با اینکه خطا داره و اشتباه میکنه، مهربونم و محبت دارم ببین خدا نسبت به بندش چی هست .

یا وقتایی که به بچم سخت میگیرم تا ساخته بشه با اینکه کلی غر میزنه ، میفهمم که خدا هم همینکارارو با من میکنه.

تشبیح قشنگی بود 👌

اره دقیقا
اگ مثل خدا نبود ک نمیگفتن خدا از مادر برابچش مهربانترع

چقدر حرفت قشنگ بود🥲

حرفت خیلی به دلم نشست❤

آره مادر بودن خیلی گذشت و اذیت داره اونم تا آخر عمر
آدم مذهبی نیستم اصلا ولی گلم مقایسه کردن خدا با انسانی که کامل نیست خوب نیست و ممکنه شرک حساب شه

افرین بهت مامان مهربون ‌درست گفتی ❤️❤️

آره منم سر واکسن زدن بچه به این چیزا فک میکنم😂

درسته عزیزم ولی بعضیا واقعا تو فلاکت میمیرن از اول تااخر عمرشون تو سختی هستن بااینکه تلاش زیادی میکنن...پس صلاح اونا رو کی میخاد فداش بشم😕😕😕

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۲ سالگی
وااای اشتباه من رو نکنید یه وقت.
پیرو پست قبلی که به پسرم امروز انیمیشن دستشویی رفتن نشون دادم!
چشمتون روز بد نبینه باز داشتم پوشکش می کردم که مثل همیشه اذیت می کرد و نمی ذاشت و مدام شلوارکش رو می داد دستم و پوشک رو از دستم می گرفت پرت می کرد. البته این کار رو چند وقتی هست انجام می ده. خلاصه منم پیش شوهرم با یه آرامش خاصی براش توضیح دادم که الان نمی شه مامان جون هروقت گفتی پوپو و پی پی دارم و خودت نشستی رو پاتی بعد دیگه پوشک نمی کنم. در کمال ناباوری رفت جلو در حموم (فرنگی تو حمومه) اشاره و جیغ جیغ که من رو ببر اینجا.
منم گفتم الان که پاتی نخریدیم برات فردا بابات می خره می ریم. ایشونم خودش رفت داخل و با دست کوبید به فرنگی که یعنی پس این چیه!
من 🤪
شوهرم😅
پسرم🤨
خلاصه دیدم فایده نداره فرنگی رو در حالت بسته شستم و با دستمال تمیز خشک کردم بعد پسرک لجباز رو گذاشتم روش. اونم به شدت ذوق کرد.
حالا دیگه مگه میومد بیرون. جیشم نکرد ولی نیم ساعت اون تو نشسته بود روی فرنگی که درشم بسته بود🥺
شوهرمم تو سالن فقط بهمون می خندید. آخرشم کل دستام رو چنگولی کرد تا آوردمش بیرون. حالا فکر کنید دیگه چطور دوباره پوشک آوردم و پوشکش کردم!!! 😱
اینقدر گریه کرد و جیغ زد که قرار شد فردا صبح زود باباش یک عدد تبدیل فرنگی و یک عدد پاتی بخره و بیاره.
نتیجه اینکه اغلب اوقات اون چه که فکر می کنیم و برنامه می ریزیم نمی شه!
بچه ها واقعا قابل پیش بینی نیستن🤐
عکسم ربطی به ماجرا نداره. اولین شب یلدا با پسرک هست وقتی تقریبا نه ماهه بود.
چه زود بزرگ می شن و اذیتاشونم با خودشون بیشتر و بزرگ تر می شه! 😓
مامان مهستا مامان مهستا ۲ سالگی
تجربه من از گرفتن پوشک
اول رفتم چندتا شورت خوشگل و دلبربا براش گرفتم صب ک بیدارشد رفتیم دبلیو ک پوشکشو‌عوض کنه همونجا بهش گفتم شایلین دیگه با پوشک بای بای کن بره خونشون .دیگه میخوام برات شورت بپوشونم و چون مدل شورتا جذاب بود ذوق کرد پوشکشو دادم دستش که خچدش ببره بزاره جلو در . و‌همونجا هم مراسم خداحافظی رو اجرا کردیم 😄 شورتشو پوشیدو باز بهش گفتم دخترم اگه جیش اومد تو شورتت جیش نکنیاا عروسکاش کثیف میشه مجبور میشیم بشوریمش در مورد پی پی هم همینو گفتم . . خلاصه سختی کار روز اوله . روز اول سه بار خونه رو منور کرد 😄 روز دوم یاد گرفته بود فقط یبار چراغونی کرداز روز سوم تاالان همه چی اکی بوده .دختر من از پی پی میترسید اولین مدفوعش رو یه لنگن اوردم گذاشتم رو اون مدفوع کرد . فرداش تو‌دسشویی انجام داد منتها بازی بازی من میگفتم تا ده میشمرم تا پی پی بیاد .😝 دوباره برای اینکه از پی پی نترسه باز هم با پی پی بای بای کردیم . تا بره . الان دخترم با ذوق پی پی میکنه ک اخرش بگه پی پی برو بای بای 😄 این وسط همکاری همسرمم خیلی عالی بود چون پروسه سختیه و شنیده بودم بچه استرس نکشه شبا ک شوهرم میومد اون میبرد دسشویی همسرمم تا جیش میکرد کلی تشویق و عافرین میگفت ک ذوق کنه. الان شش روزه از پوشک تودل کار برید میاد دستتون هواستون باشه خلوت نکنه یه گوشه احتمال خطا زیاده.بیشتر از یک ساعت ک‌شد خودتون ببرید سرویس . رپز اول هر نیم ساعت میبردم تا فقط یاد بگیره این جا چ‌خبره.روز سوم بردمش بیرون تا تو محیط بیزون هم بفهمه اگه جیش بود بگه البته چون من با اژانس رفتم پوشکش کردم ولی بهش گفتم اگه جیش اومد ب مامان بگو تو پوشک جیش نکنی اوف میشی ک خداروشکر نکرده بود .‌. خلاصه لین بود جریان ما .
موهاشم 🥰
مامان نی نی گل مامان نی نی گل ۲ سالگی
پسرم از خواب که بیدار میشه ساعتی ۶ و ۷ بار با تمام قدرت جیغ میکشه. کلا یا داره جیغ میکشه یا نق میزنه مگر اینکه سرش گرم باشه یعنی از دست جیغ هاش کم آوردم. همه همسایه هامون بچه دارن یکیشم هم سن پسرمه ما صداشم نشنیدیم اما دائم صدای جیغ های پسرم تا پارکینگم میره نمیدونم چیکار کنم زنگ زدم مشاور میگه باهاش بازی های آروم انجام بده. حالا انگار من با بچه بازی های پر سر صدا انجام می‌دادم. امروز که دیگه واقعا نمی‌کشیدم با اینکه اصلا گوشی دستش نمیدم اما چند روزه روزی ی ساعت میدم دستش کمتر جیغ بزنه تو سرم. امروز هم همش دستش بود. با اسباب بازی ک کلا بازی نمیکنه یکم تو بالکن آب بازی میکنه میاد تو دوباره جیغ یکم ماشین بازی میکنه بلند میشه دوباره جیغ. دقیقه ب دقیقه هم بهونه میگیره خوراکی بده بگی نه دوباره نق و جیغ. خدا نکنه تبلیغ خوراکی تو تلویزیون ببینه با همه ی وجود جیغ میزنه که من همین الان اینو میخوام. ۲۴ ساعت هم درو فریز رو باز میکنه میره توش میشینه. دیگه امشب آخرشب دیدم در فریزرو باز کرده نشسته توش ساعت ۱۲ شب با همه ی وجود داره جیغ میکشه دیگه عربده زدم از دستش. دستم گذاشتم پشتش ک بگم برو کنار خورد زمین. منم اینقدر اعصابم خرد شد اومدم در بالکنم ببندم پوست پام کنده شد یعنی از دستش تا الان داشتم زار میزدم. کمکی هم ندارم شوهرمم مسافرته بهش میگم میگه مگه چیکار داری میکنی ی بچس دیگه میام براش پرستار میگیرم هرکاری دلش خواست بکنه همه بچه دارن.

تو رو خدا ی راه حل بدین با بچه ای که اینقدر جیغ میزنه چیکار کنم