یا نمیرم ب اون مهمونی یا مول مادر اون بچه منم رو بچم حساس میشم حساسیتمو نشون میدم ک ب بچه م دست نزنن و نتونن چیزی بگن
آخ که گفتی منم بچه خواهر شوهرم اینجوریه هر چی بهش میگم اصلا انگار نه انگار به مامانش میگم میگه چی میشه مگه بزار بغل کنه باهاش بازی کنه،الان که چند وقته نیومدن خدا رو شکر یعنی چند باری زنگ زده که بیاد شوهرم میگه نیستیم خونه نیومده، آخرین بار بچم و بغل کرد طفل معصوم با کله رفت زمین زیر چشمش کبود شد
من سر بچم با هیچ احدی رودربایسی ندارم اول به خود اون بچه میگم که اصلا بغلش نکنه و اگه موثر نبود با لحن خیلی ارومی به مامانش میگم عزیزم میترسم بچمو بندازه لطفا نذارید بغلش کنه
تهش میخواد ناراحت بشه دیگه خب به درک بزار بشه وقتی بچشو جمع نمیکنه خیلی بیخود میکنه حساسه حساسیتش فقط برای بچه خودشه؟انقدر بدم میاد ازین ادما
من خیلی تو این شرایط قرار گرفتم… با لحن محبت آمیز باهاشون حرف میزنم و میگم بیا کنار خودم بشین توی بغلت بخوابونم ولی اجازه نمیدم که بچه رو راه ببره
حقیقتا رودربایستی رو میذارم کنار
نرو ففط همینو میگم بشین خونت مگه مهمونی واجبه
رفت آمد نکن
عزیزم پسرعموهمسرمنم ایطوره منم خیلی رک گفتم عزیزم بچه مریض میشه دیگه اینکارونکن اصلاهم نمیزارم بغلش جایی میریم همش بغل خودمه البته جزیجاهایی
چطور اون مادر رو بچه اش حساسه خب شمام مادری رو بچت حساسی دیگه
قشنگ با ملایمت و مهربونی بگو حتی ب بچهه هم بگو ک خاله نی نی هنوز کوچولوعه و بزرگ شد باهاش کلی بازی میکنی
با لحن آروم باهاش صحبت کن، مثلا بگو اینکار خطرناکه عزیزم، فکر بچت باش کوچولوهه گناه داره، سعی کن بیشتر بغل خودت باشه
خدایی نکرده بچه بیوفته ملاجش تاعمرداره اسیب ببینه چیزیش بشه عایا مادر اون بچه کاری ازش برمیاد؟ سر بچه تون با هییییچ احدی رودروایسی نکنید بچتون مهمتراز هر کسیه
من بابام بخواد اینجوری که بهش میگم با کسی رودربایستی ندارم اگه خدایی نکرده بچه بیفته یه عمر پشیمونم که چرا نگفتم بچه نگیرش بغل
منم رودرواسی دارم خب ولی با کلی خجالت هرجور شده گفتم از هرچی ک خوشم نیومد گفتم ولی بعضیاش جواب داد بعضیاش جواب نداد ولی بازم گفتم دیگ ب هرحال
دستاشو قلم میکنم 🤣شوخی بود
خیلی قشنگ میگم اینکارو نکن
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.