من همه جا تنها رفتم
همیشه تنها میرفتم
تنها میرفتم
من دخترم و با مادرم ولی پسرم و دیگه تنها چون مادرم پیش دخترم بود
شوهرم.
منو خواهرم با هم باردار بودیم همه سنو و ازمایش هامون یه روز بود با هم میرفتیم
شوهرم
شوهرم با اینک بیکار بود اما کارت میداد ولی خودش نمیومد حتی دکترم باهام نمیومد اما مامانم طفلی هیچوقت نمیذاشت تنها برم اصن یادم نمیره یه بار باهام اومد دکتر از سر ظهر الاف شدیم زبون روزه تا دم افطار تو مطب بودیم اخر رفتم براش یه چیزی گرفتم ک فقط روزه شو بازکنه🥹
همه ی سونو هارو تنها رفتم
من همسرم میومد
دوبار تنها بستری شدم خودم
من زنِ تنهای شبم😄😄😄
البته همسرجان منو میرسوند دوباره میومد دنبالم دورش بگردم
اگه بارداری منظورته بجز ان تی که با مامانم رفتم بقیه سونوهارو با همسرم میرفتم
همیشه شوهرم باهام میومد
من با شوهرم خاطر خوبی هم که ازش دارم زمانی که رفتیم واسه تایید جنسیت بود که مطب دکتر خیلی زیاد شلوغ بود که وقتی شوهرم فهمید دختره بغلم کرد از خوشحالی گریه میکرد اینقدر نگاه میکردن این شد ی خاطر خوب ماندگار برام همیشه با شوهرم میرفتم
من تنها
تنها میرفتم
شهر غریبم شهرمم سرکار تنها میرفتم
همسرم
مادرم دردش تو سر شوھرم
مامانم...
فقط مادرم الهی فداش بشم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.