۳ پاسخ

سلام اونا بازی کردن و تو دنیای خودشون فقط بازی بوده نه چیز دیگه ای شما باید حساسیت نشون ندید و هیچ واکنشی به این بازی نشون ندی منتهی از این به بعد بچه ها باید یاد بگیرن وقتی داداش داره لباس عوض می‌کنه خواهر از اتاق بیرون بره چون زشته و برعکس ...حموم کردن باهم نرن سرویس رفتن باهم نرن حتی بزرگترها جلو بچه لباس عوض نکنن و یواش یواش در غالب بازی بهشون بگی که کسی جز مامان و بابا حق ندارن جای خصوصی شما را ببینه مثلا نمایش عروسکی جذاب ترتیب بدید و اینو بهشون بفهمونید خودشون قشنگ میفهمن

چفدر سخته.... حتما با یه مشاور صحبت کنین....
خیلی عکس العملی ک نشون میدیم تاثیر گذاره.

دخترا رفتارای مادرانه انجام میدن بنظرم چیز مهمی نبوده دختر من هم همسن دختر شماست خیلی توضیح دادم اونطور که باید و شاید درک ندارن بهترین کارو کردی واکنش نشون ندادی بعدا که مثلا خواستی قصه شب بگی براش بگو

سوال های مرتبط

مامان مهدیار و ارمیا مامان مهدیار و ارمیا ۵ سالگی
سلام یه سوال ذهن منو درگیر کرده مانده بودم اینجا بپرسم یا ن خیلی خودم ناراحتم کلافه شدم اینقدر فکر کردم دوروزه پیش رفته بودم خونه پسر خالم پسرم یا بچه پسرخاله ک‌ یکسال از پسر من برگتره داشتن تو حیاط بازی می‌کردن ما هم داشتم حرف می‌زدیم بعدش گفتم برم ببینم بچها چکار میکنن دیدم پسر پسر خالم پشت پسرم وایستاده و شلوار پسر منو کشیده پایین من برموقعه رسیدم یعنی اولش بود دعوا کردم و پسر خودمو دعوا کردم و آوردم بعد از چند دقیقه آمدم خونم دیگ ب مادرش ک میشه دختر خالم چیزی نگفتم از پسرم پرسیدم گفتم اون ب من گفت این کارو کنیم من نگفتم و نمی‌دونستم منم پسرمو‌ چندتا زدم اینقدر ک ناراحت بودم فقط اولین بار بود این کارو دیدم من برام سواله ماندم چکار کنم از سرش بپره ب باباش هم نگفتم چون خیلی حساسه همیشه میگه جایی میری مراقبش باش با کسی بازی می‌کنه حواست باشه کار بد ب بچه یاد ندن منم بخدا ماندم چکار کنم میترسم دیگ هم ب خودم قول دادم حواسم بیشتر بهش باشه چکار کنم الان من کمک کنید دارم دیوانه میشم
مامان 🌺مهلا جون🌺 مامان 🌺مهلا جون🌺 ۵ سالگی
سلام مامانا... یه سوال و راهنمایی
دخترم وقتی میریم خونه نزدیکانمون به خصوص مامان و بابام و یکی از خاله هام،،،، موقع اومدن باز بهونه میگیره و میگه بازم وایسیم...کلا پامو از خونه میزارم بیرون و خونه اقوام حرف شنوی ازم نداره به خصوص وقتایی که مامانمم تو اون جمع و محیط باشه... در کل وقتی میریم جایی حرف اون کسایی که میدونه خونه اشون بچه دارن و یا باب دلش حرف میزنن و عمل میکنن گوش میکنه دیگه بیشتر و به حرف من و باباش بها نمیده... مثلا دیروز رفتم جایی خرید آنقدر تو مغازه بهونه اسباب بازی گرفت که یه سوتی دادم و مجبور شدم براش بخرم.. ولی اومدیم خونه هم اون اسباب بازی ازش گرفتم و دوساعت بعد بهش دادم بخاطر کارش و هم تا حدی یه‌کم جدی باهاش حرف زدم که دیگه این کارارو نکنه.. گفت باشه... امروز دوباره رفت خونه خالش و موقعی که رفتم دنبالش باز گفت من نمیام و منم به زور آوردمش خونه و دیگه عصبانی شدم که هرجا میره موقع برگشت نباید بهونه بگیره و یکم دعواش کردم... حالا این کارم اشتباه بود؟؟؟
کتک نمیزنم و وفقط دیگه یکم داد زدم که هرچقدر با مهربونی و صحبت کردن باهات حرف زدم فایده نداشته و باید یه مامان عصبانی باشم که حرف گوش کنی....
بخدا من و باباش باهاش بازی می‌کنیم و تا جایی که در توانمون باشه داریم ساپورتش میکنیم... ولی باز قانع نیست انگار یکی باید 24 ساعت باهاش بازی کنه و فقط حرف دخترم گوش کنه...
ممنون میشم راهنمایی کنید🌷🌷🌷
مامان عشقام مامان عشقام ۵ سالگی
سلام بچهامیگم دختر خواهرشوهرم دقیقا بادخترم همسنه بعدخیلیییی شیطونه هرموقع میان خونمون یکی از اسباب بازیای گرون دخترمو یا میشکنه یا برمیداره میبره خونشونو دخترم کلی گریه میکنه و دعوا میشه مامانشم اصلا به روی خودش نمیاره الکی فقط یه بار میگه اجازه بگیر اول بعدبیار یا خودشو به بیخیالی میزنه حالافردا باز میخوان بیان شوهرمم گفت اسباب بازی گروناش رو جمع کن الان داشتم جمع میکردم دخترمم رفته بود پیش باباش بخوابه یه دفعه دیدم اومد تواتاق گفت چکارمیکنی منم گفتم اسباب بازی شکستنیاتوجمع میکنم که دیگه دخترعمت میاد باهم دعواتون نشه شروووع کرد گریه که جمع نکن اصلا من نمیخوام بیان خونمون من میرم قایم میشم درو قفل میکنم از اینجور حرفا کلی باهاش حرف زدم گفتم مامان فردا میان باایناکه خراب نمیشه بازی میکنید ایناروهم که خراب میشه من جمع میکنم بعددوباره میذارم سرجاشون گفت نهههه فلان حالا خیلی ناراحتم از طرفی واقعا نمیخواستم اینجوری باشه که بچم اسباب بازیاشو قایم کنه یا نخواد مثلا بیان خونمون اما مجبورم میترسم باز برداره ببره یابشکنه به نظرتون چکارکنم