میشه لطفا کمک کنید یا تجربه هاتون رو بگید آقا من خیلی دلم برا شوهرم تنگ شده درسته هر روز میبینمش باهم بیرون میریم باهم غذا میخوریم ولی از وقتی حامله شدم خیلی از هم فاصله گرفتیم نمیدونم چرا مثل قبل نیستیم هرکدوم یه طرف میریم میخوابیم اون جدا من جدا بعضی شبا خیلی بغض میکنم ک چرا اینجوری شدیم نمیدونم دلیلش چیه
بنظرتون چیکار کنم درست بشه خیلی حس تنهای میکنم اینجوری حس میکنم دیگه حسی بهم نداره نمیدونم والا گیجم اگه راه حلی دارید بگید انجام بدم

بنده خدا میترسه بهت نزدیک بشی اذییت بشی منم به همسرم گفتم کنارهم خوابیم پشتش بهم میکنه میگم چرانمیای منو بغل کنی میگه میترسم بچت چیزی بشه خطرناکه بعدش گفتم ازپشت بغل کن دلم تنگ میشه بااینکه بچه ی سومه میترسه میگه چیزی نشه بارشیشه داری کلا بارداری هامواظب هست همه ی کارها روهم میکنه بنده خداهمسرشما میترسه بایدخودتون بهش بگیدکه دلتون براش تنگ میشه

سلام عزیزدلم ... من هم همینم ... منم بریدم ... من بارداری های قبلیم هم همین بودم ... بعد از زایمان درست میشم

منم حس تورو دارم دقیقا حس میکنم جداشدیم دور شدیم نمیدونم حساس شدم یا واقعا اینجوری دلم تنگ شده برای وقتی ک خودش میومد سمتم الان نمیاد اصلا🫠میگم نکنه چون تغییر کردم دوسم نداره دیگه🥲

عزیزم اینطور که به نظرم میاد ماه های حاملگیت که بالارفته شوهرت شاید میترسه که بهت زیاد نزدیک شه و رابطه داشته باشه برای تو و بچه ضرر داشته باشه، یا شاید نگران آینده بچه و اینها هست،فکرش مشغوله میخواد تو تنهایی خودش حلش کنه
ولی تو شب برو تو اتاق پیشش بخواب اگه هم گفت تنها راحته بگو من تنها ناراحتم ،الان تو بارداری نظر منو نی نی مهم تره دوس داره پیش باباش بخوابه😁
بعد هم نصف شب خودتو بزن به خواب و تو خواب بغلش کن
لباس خوشگل و باز بپوش بزار تنت به تنش بخوره
جدا کردن جا خیلی باعث دوری میشه😕

بارداری اولتونه طبیعیه مخصوصا وقتی دنیا بیاد مردا هم افسردگی میاد سراغشون عادی میشه کم کم

گلم چرا جدا میخوابین؟ من با اینکه سرکلاژ کردم اتاق مون سرد بود برام تشک آورده تو هال برای خودش هم اورده باهم میخوابیم صبح ها از خودشو جمع می‌کنه ولی برای من هست درسته که رابطه نداریم الان ۵ماه هستش ممنوع شدم ولی اصلا نمیتونم جدا بخوابم بغلی، بوسی ،
دستش زیر سرمه
شماهم باهم بخوابین دوباره گرم میشین
همین جدا خوابیدن اشتباه هستش وقت خواب بوسش کن شب بخیر بگو یکم ازش تعریف کن
یا از خاطرات اول آشنایی تون بگو
شبا اگه به شکم خوابیده تکونش بده درست بخوابه
پتو روش کن
بعدشم صبح ها بلند شو بوسش کن تا بره سرکار
روزها بهش زنگ بزن خبرش بگیر
پیام عاشقونه بهش بده
حرفهای دلت بهش بگو
ان شالله کم‌کم‌ دوباره میشین لی لی و مجنون 🥰😍🥰❤️

من چی بگم که از صبح تا دوازده شب سرکاره بعد میاد شام میخوره می‌خوابه نه یه بغل نه یه بوس نه یه رابطه هشت ماهه رابطه نداریم اینقدر خسته میشه که از خودش بیزاره

حداقل راهنماییش کن دلبری کن براش بگومن ناراحت بشم نینی ناراحت میشه روش تاثیرمیزاره خودتولوس کن براش غرورتوبزارکنار خودت بروپیشش بگونینی دوس داره باباباش بخوابیم

ماکه ازاول قدغن کرددکتررابطه رووکنارهم نمیخوابیم .حتی بهتون ابرازعلاقه هم نمیکنه شوهرت؟منکه هرروزخودش بابچه حرف میزنه میبوسدش گوششومیزاره روشکمم

من بازمیترسه بیادکنارم بخوابه بازدستشونزنه بهم

دور نشو ازش اون اگه از تو فاصله میگیرع تو نگیر کنارش باش .منم تو حاملگی خیلی وابسته شدم

دقیقا عین منی ..خیلی شبا گریه میکنم ..کنارم خوابیده بیشتر حس تنهایی دارم ...😔😔

گلم چرا جدا میخوابید؟
نزار بینتون فاصله‌ بیوفته حرفای دلتو بنویس تو پیام براش بفرست تو زمان مناسبی ک میدونی خوب میخونع