یعنی این بچه با دندون درآوردن منو دیوانه کرد از ۶ ماهگی تا الان هر ماه ی دندون در آورده ی هفته در ماه نه خواب داره نه خوراک نه اخلاق
شانس من باز الان شروع شده حالت هاش مادر بزرگم و داداش کوچیکم هم اومدن خونه من چند روز بمونن
الان زده بود به جیغ و گریه آروم نمیشد مادر بزرگم اومد یهو تو اتاق ما از بغل من کشید بردش اینم خواب بدتر جیغ میزد برده بچه رو سر کمد اسباب بازی 😐😐رفتم بگیرمش داداشم هی میگه چی شده چی شده قاطی کردم دیگه از زور خستگی و بی خوابی گفتم ولم کن پرهام نمی‌دونم چی شده رفتم از بغل مادر بزرگم کشیدمش بردم قطره دادم ژل زدم لثش کردم تو تاب خوابید
کلا مادر بزرگم میاد پیشم عصبی میشم از بس از دوس داشتن زیادش به مسیحا گیر میده به همه چی
الان اعصابم ریخته به هم با داداشم بد رفتاری کردم بچه رو هم از بغل پیرزن طفلی کشیدم
گاهی با خودم میگم واقعا بچه آوردن بزرگترین خریت زندگیم بود ولی نگاش میکنم دلم واسش کنده میشه چیه این مادر بودن آخه

۴ پاسخ

عیب نداره عزیزم حق داری واقعا سخته. هممون همین شرایطو داریم پسر من چنتارو باهم داره درمیاره اونم همینجور بی‌قراره ، همه باید مراعات شمارو بکنن چون مادری و تو شرایط سخت. حالا ی جوری از دلشون دربیار و محبت کن. واسه منم پیش اومده

خب رفتارت خیلی زشت بوده
اونها مهمونتون هستن
بعد مادربزرگتون اندازه موهای شما تجربه داره
میگذاشتین بچه را اروم کنه
نیاز نیست تنهایی مسئولیت بچه را قبول کنید

خدا صبرت بده
واقعن بعضی وقتا فک میکنی بچه دار شدن قشنگترین خریت دنیاس😍

چنین مواقعی حریره بادام و شیر بادام درست کن بده بخوره خیلی کمکه

سوال های مرتبط

مامان سپهر جان مامان سپهر جان ۱ سالگی
دوستان
من واقعا کلافه شدم
پسرم بیش از حد بهونه گیر شده و مدام گریه و غر
الان به زور خوابوندمش
وابسته سینه شده بود روزا رو قطع کردم
نصف شبا که بیدار میشد میدادم
تا صبح ۶-۷بار بیدار میشه
ینی نه شب خواب دارم نه روز در حد نیم ساعت استراحت
کلافه ام و بریدم
به مادرم میگم میگه مادر شدن همینه حق نداری داد بزنی و عصبانی بشی
من قبل بارداری خیلی خیلی اروم بودم
از وقتی پسرم اومده با کوچکترین چیز بهم میریزم ادامه دار باشه دیگه داد میزنم
عادتم کرده فقطم تو بغل من موقع راه رفتن بخوابه
ساعد دستام دو روزه استخوناش به شدت درد میکنه
بااین وجود بغل کردم گفتم هم اون اروم باشه هم من مغزم سوت نکشه
بیشتر از یه ساعت این ور اونور بردم
نخوابید که نخوابید
منم داد زدم
میدونم نباید این کار رو میکردم
ولی واقعا کشش ندارم
روحی و جسمی خسته ام
کسی درک نمیکنه
همسرم تا کلافه میشه میگه برید خونه مادرت اینا
اون بازچند ساعتی برا خودش هست
ولی من..
عذاب وجدان دارم سرش داد زدم😭😭😭😭