سلام مامانا
آخرین باری که اومدیم شهرستان نورا هشت ماهه بود اونموقع خیلی متوجه نمیشد و بغل همه می‌رفت الان چهارده ماهشه و ما اومدیم شهرستان و منو کلافه کرده بغل هیشکیییییی نمیره فقط منو باباش حتی بغل باباش هم گاهی نمیره
همشششششش چسبیده به من
با اینکه الان یک هفته س که اومدیم ولی هنوز عادت نکرده
حرفهای اطرافیان بیشتر ادمو ناراحت می‌کنه
میگم بابا بچه تو غربت بزرگ شده فقط من و باباش رو دیده متوجه نمیشن
هی میگن از ما فرار می‌کنه
این اضطراب جدایی چجوری برطرف میشه؟
در حدیه که گاها از من می‌گیرنش سیاه میشه از گریه

عزیزم پسر من هر روز خانواده خودم وشوهرم میبینه خیلی بهم نزدیک هستیم ولی فقط میچسبه به خودم وبغل کسی نمیره

به حرفهای دیگران اصلا توجه نکن وقتی یه حرف میزنن که خوشت نمیاد روتو کن اونور یه جوری حرفو عوض کن قشنگ بفهمن اصلا خوشت نیومد

تامیتونی‌تحمل کن بچرم به کسی نده سخته ولی خب تحملش بهتر از اینه که بچه کلی گریه کنه

خودتو ناراحت نکن ... مال من هر روز میبینه این وضعمونه بچه شما حق داره