۲۰ پاسخ

الان تو این لحظات نزدیک دیدار به هيچ حرفی اهمیت نده به اینکه قراره به زودی یه فرشته بغل کنی فکر کن مامان خوشگله😍
این لحظات برن دیگه رفتن و برنمیگردن به دعاهای قشنگی که میخوای برا همه موقع اومدن نی‌نی با خدا مناجات کنی فکر کن🥰، برا اونام دعا کن با اون سن بزرگ بشن دیگران رو قضاوت نکنن🥲

عزیز م ولش کن خدا جواب این مادر شوهرا لعنتی رو بده بعضیاشون واقعا بیشعورن بگو اگ دختر خودتم بود میزاشتی درد بکشه عوضی بگو من میخام سزارین بشم دگ نمی تونم تحمل این همه دردو ندارم ب این مادرشوهرا رو ندین ب خدا بیچارتون میکنن

چقد تو شبیع منی😔
باورکن کامنتات ک میخونم فقط خودم یادم میام
هفتم بالا بود تصمیم بر سزارین داشتم شوهرمم قبولش بود بعد خواهرشوهرم سزارینیه موقع ک فهمید رنگ زد وای من کمر درد دارم و هزااارتا مرض به خودش چسبوند و گفت عوارض سزارینن
برا همین دیگه از سزارین منصرف شدیم😕

خدا لعنت کنه مادرشو..

مادرش میگف ولش کن بزار درد بکشه

اونا ماه دردن هی نرو دکتر صبر کن قشنگ دردات منظم بشه.ترشخات بیاد بعد

مادرش غلط کرده باهاتون اومده مگه سرخره 😐

انشالله بچه تو به سلامتی بغل می‌کنی اون موقع حساب ننشو برس آدم حسابش نکن

بعضیا مثل من و شما برای میلی به میلیش درد داریم ، ولی خیالا اصلا درد و انقباض قبل زایمان ندارن ،مادرشوهرت از هموناس که درد نداشته و الان تو را درک نمیکنه متأسفانه 🤦🏼‍♀️
بیخیال تو خودتا گرم کن یکم بهتر میشی ،

عزیزم انشالله خیلی زود نی نی خوشگلتو بغل بگیری

الان کجایی دردات هنوز هستن

پ چرا اول گریه کرد واست بعد سرت داد زد .چرا انقد زود رنگ عوض کرد!!!اول بخاطر اینکه درد میکشی.دوم واسه اینکه درد نداری!!!ینی حرف ننش ایقد روش تاثیر گذاشت 😐😐😐عزیزم ایشالا زوده زوده بدون درد زایمان کنی نگران نباش ..تو ی لحظه همش میگذره راحت میشی

بعدا جبرانش میکنی نگران نباش

خاک تو سرش برعکس مادرشوهر من گفت خوب شد سزارین شدی چون من تو یک فینگرمونده بودم خدایی نکرده بچه خفه میشد

مامان خودت نیستن؟ یکی از فامیل خودت بیاد به دادت برسه

اصلا به حرفشون گوش نده برو عمل شو بیمارستان دولتی تا میتونی نرو منم اشتباه کردم رفتم

عزیزم واقعا مردا نمیدونن چقدر یه زن درد میکشه خودت ناراحت نکن
یه ماما همراه بگیر ورزش کن تا راحت تر باشی

وای چ بی فکر آخه ب مادرش چ ربطی داره بگو میخوام عمل بشم

سلام خوبی گلم الهی عزیزم به خدا الان فکرت بودم بی خیال خودت ناراحت نکن

الانم من دارم قدم میزنم اونم نشسته پیشش داره میخونه تو گوشش 💔

سوال های مرتبط

مامان میکائیل مامان میکائیل ۵ ماهگی
دیگه بهم لباس و اینجور چیزا دادن و بردنم بخش زایشگاه واسه بستری
اونروز ت بخش زایشگاه فقط من بستری بودن کسی نبود
موقعی ک بستری شدم هنوز دردام کم بودن
ولی کم کم دردام زیاد شدن ولی بازم قابل تحمل بود
ماما همراه نداشتم یکی از مامااای زایشگاه آوند یکم ورزش بهم گف انجام بدم
بعد معاینهم کرد
لحظه ب لحظه دردام بیشتر می‌شد
یک ساعت بعد اومد معاینهم کرد باز گف ۶ سانتی و کیسه آبم ترکید
آره ساعت ۱ونیم ک بستری شدم تا یکساعت اول دردام قابل تحمل بود
ولی تا ساعت ۸ شب ک زایمان کردم حدود ۷ساعت درد خیلی بدی کشیدم
دردام ب حدی بودن ک خودم رو میزدم موهام رو میکشیدم و جیغ و داد میکردم
منی ک فک نمیکردم جیغ بزنم زایشگاه رو گذاشته بودم رو سرم چون واقعا خیلی دردش واسم سخت بود
فقط گریه میکردم دکتر ک اومد معاینهم کنه گف شدی ۸ سانت دو سامت دیگه داری
اون لحظه جیغ میزدم و میگفتم ولم کنید چی از جونم میخوایین و موهام رو میکشیدم و سیلی میزدم تو صورتم 🥲🥲🥲
دیگه دیدن خیلی درد میکشم ی آمپول زد بهم و گاز اکسیژن
گآز اکسیژن خوب بود دردام کمتر میشد ولی حالت خماری میداد بهم
ادامه .....