فقط همین کم بود 😭🥴 بچه های داداشم با اینکه اینقدر هم بهشون میرسه دو هفته قبل از عید ابله گرفته بودن گذاشتم خوب بشن تا بیام خونه مامانم با خیال راحت اون به خیر گذشت خدا رو شکر خودشون هم خوب شدن حالا امروز فهمیدیم بچه کوچک داداشم سه سالش هست و سرش شپش زده و تخم ریزی کرده 😭 از ترسم که جفت بچه هام نگیرن استرس گرفتم با مامانم کل خونه رو جارو برقی کشیدیم تمام تشک و ملحفه های دم دستی تو حیاط تکوندیم و گذاشتیم تو افتاب بچه ها مو بردم حمام همه لباس ها رو شستم و و جدا کردم که بچه ها میان تو اتاق بهم نریزن دیگه نمی کشم استرس گرفتم اول اینکه انشاالله خودش زود خوب بشه ولی حقیقتا ترسم به خاطر بچه هام هست که نگیرن خونه خودم تهران و راهم دور هست کسی و ندارم کمکم کنه انشأالله که بچه هام نگیرن چون پسر بزرگم سال گذشته تا اومدیم شیراز ویروس دست و پا و دهان گرفت و سه ماه بچه ام اذیت شد دست تنها بودم دیگه الان نمیکشم واقعا استرس گرفتم دور بچه هام نیان 😔

۴ پاسخ

عزیزم زنداداشتو بگو اسپری شپش یلدا بگیر فورا درمان میشه

اوه چه وضعیتی ان شاا... که خوب میشه
اسپری ضد شپش بگیر بزن به لباساشون یا توی تشت چندتا قرص دایمتیکون له کن آب جوش بریز رو لباسا
لباسا رو هم با پودر ماشین با عطر لوندر بشور
هیچی نمیشه

مشکل اینجاست طبقه بالای خونه ی مامانم هستن بچه بزرگم همش فرار میکنه ازش که کسی سمتش نره بچه کوچکم هم همش بغلم هیت جرات ندارم بزارم زمین فکر کنم اخرش مجبور شم بار و بندیل و جمع کنم یه چند روز برم خونه پدرشوهرم 🥴

خب وقتی بچش شپش داره نباید بیاد مهمونی نذار باهم بازی کنن

سوال های مرتبط

مامان النا مامان النا ۹ ماهگی
خانما میخوام تجربه ام رو باهاتون درمیون بزارم
حدود دوماه بود بدن بچه ام هی کهیر میزد ،از روز اربعین که رفتم پیاده روی امامزاده و بین جمعیت نشستم و کهیرهاش خیلی وحشتناک و قرمز و بزرگ
۴ بار دکتر بردم و دارو میدادن و تا دارو میدادم کهیرها میرفتن و دوباره میزد
آخری بردم فوق تخصص آلرژی و تست گرفت و گفت به هیچی حساسیت نداره و دلیل کهیرها مشخص نیست
دیگه میخواستم سرمو بکوبم تو دیوار،هی فکر میکردم گرمیه و تخم شربتی و عرق کاسنی و گلاب و اینا میدادم به بچم،سدر میبردم تو حمام میمالیدم به بدنش،حنا و سدر میگذاشتم کف پاش
تا دلیلشو فهمیدم،یهو دیدم درگیر شپش شدیم و تو موهام هست،قطره گرفتم و شپش ها رو از بین بردم و کهیرهای بدن بچه ام خوب شد🥺از روز اربعین از جمعیت شپش اومده بوده به لباس های بچه ام و تخم ریزی کرده بود و هی نیشش میزده و من نمیفهمیدم و هرچی لباساشو ملحفه تشکش و پتو میشستم بی فایده بود
هرکی میگفت یوقت چیزی بچه رو نیش میزنه و من کل خونه رو میگشتم و چیزی نمیدیدم و هی جارو برقی میکشیدم
مامان آوینای من مامان آوینای من ۱۲ ماهگی
بچه هااا من همیشه میدیدم بعضی مامانا داد زدن و قاطی کردن از دست بچه میگفتم چه مادرای بی رحمی مگه ادن بچه حالیش میشه که چکار میکنه و.... 🙂‍↕️ اما امروز خودم قاااطی کردم . روز قبل از ۷ صبح بیدار بودم شب بچه نمیخوابید تا ۵ یا ۶ صبح تو اون تایم هم شوهرم میکفت امروز خیلی خیلی خسته شده و کمک نکرد بهم ، اوینا هم تا ۵ اینا گریه میکرد و نمیخوابید منم سردرد میگرنی گرفتم و یهو از سردرد تهوع گرفتم بالا اوردم. بازم آروم بودم با بچه میگفتم بالاخره بچه کوچولو داره این چیزا رو . دیگه صبح امروز پاشدم و سریع غذای بچه رو گذاشتم و شوهرم گیر داد امروز بریم شهر مامان و باباش که ۶ ساعت راهه .هر چی گفتم نمیتونم حالیش نشد با اون خستگی وسیله های خودم و آوینا رو جمه کردم و خونه مرتب کردم .اومدم به آوینا شیر بدم نخورد اصلا از صبح لب نزد .غذا خواستم بدم جیغ و داد زد و نخورد دیگه اون موقع عصبی شدم دادمش دست باباش و بلند داد زدم که خسته شدم خسته شدمم بگیر بچه رو. دیگه کارتون ندارم 😔 الانم تو راهم که بریم شهر مامان بابای شوهرم . عذاب وجدان دارم که داد زدم .آخ ار دلم..