۶ پاسخ

ببین من ی امپول پنی سیلین میزدم از دردش بیهوش میشدم واقعا دارم میگم ، یا طوری بودم که دست کسی یا حالا به جایی صورتم میخورد یهو از حال میرفتم ،
وقتی باردار شدم همه جارو زدم که به همه بگم من میمیرم اگه بخوام طبیعی بزارم من چنینم و چنانم ولی هیچکس گوش نکرد تا شبی که دردم گرفت وصیت نامه نوشتم رفتم بیمارستان به همه میگفتم من میمیرم قسم میخوردم ،
کیسه ابم پاره شد دردام بیشتر شد ماما بالاسرم خیلی کمکم کرد ، درد به اوج رسید فقط سعی میکردم زور بزنم، بعد که دنیا اومد انگار هیچی نبوده تا دو ساعت قبلش ،
وقتی رفتم تو بخش ببین همههههههههه دکترا و پرستارا بهم میگن جنازه تو که مرده بودی چرا زنده ای ، میگفتم اصلا درباورم نبود بتونم ، چون واقعا تو درد من ادم بینهایت کم طاقتی بودم ، توی فامیل هیییییچکس باورش نمیشد من طبیعی بزام خودم میگم ها ولی همه بهم میگفتن تو میمیری اگه طبیعی بزایی ،
اینو فهمیدم اون بالایی بخواد بمونی میمونی و اون دردها واقعا جور دیگن ساید طاقتت کم کنه ولی نمیکشتت میونی و بعدش خیلی قشنگه اون لحظه ای که بچتو میدن بغلت دیگ همشو یادت میره . 😍

منم تازه وارد ۹ماه شدم استرس دارم سزارینم😣

بستگی داره به خودت منکه آستانه تحملم خیلی پایینه تا پنج سانت درد کشیدم داشتم پیشرفت میکردم که اومدن آمپول فشار زدن بعد اومدن کیسه آبو پاره کردن دیدن بچه دستشویی کرده دیگه بردن سزارین شدم زجر کش شدم دوتا درد کشیدم ولی بازم من سزارین رو انتخاب میکنم

فقط نباید جیغ و داد کنی جاش نفس عمیق بکش

بستگی ب بدنت داره برا من ک خوب بود اگه برگردم عقب بازم انتخابم طبیعیه

منم استرسم زیاده وقتی بهش فک میکنم از ترس گریم میگیره

سوال های مرتبط