یکبار بگو هزینه یک شب مراقبتتون چقدر میشه تقدیم کنم،اگه ناراحت شد بگو خب عزیزم یکشب اومدید هزار شب دارید تکرار میکنید
بی تفاوتی بزرگترین انتقامه.هروقت چرت پرت گفت تو فقط با لبخند رضایت همراهیش کن.بخای توضیح اضافی بدی تو میشی مجرم.مث من یکی نباش که الان دیگه شوهرمم پشتم نیس
تا گفت بگو توام ب جبران خوبی های من اینکارو کردی
درکت میکنم واقعا ادم میسوزه و کاری نمیتونه کنه احح
یه چیزی بگم زیادی چیزیو برلی یه احمق توضیح بدی دوررر از جونت توام با اون فرق نداری پس مث سگ بی محلش کن تخم سگ عصابمو بهم ریخت
آخرش با شوهرم دعوا کردم که حدا لعنتت کنه چرا منو زیر بار منت ایم عفریته گذاشتی پیش آل و آدم میگه خونتو تمیز کردم بجان دخترم کاری برام نکرد نه اون نه مادرم خودم همه کارامو کردم
بهش بگو والا تاجایی من یادم هست که من نه چیزی باید میخوردم نه تکون میخوردم بجایی اینکه من برامن داشته باشی باید براهم تختی من منت داشته باشی اخه توبرامراقبت ازاون اومده بودی اگر شماره اش روداری زنگ بزن پولت رو ازاون بگیر😂
ی بار رک بگو کی اینکار کردی ک خودم متوجه نشدم امدی اونجا یا سرت تو گوشی بود یا میخوردی پس منت کاری ک نکردی نزار
عزیزم محلش نزار
توام بگو خب اومده بودی زیر تمیز کنی دیگه هتل نرفتی که بذار بدتر بسوزه
منم بیمارستانمامانم نیومد چون شهرستان بود روزا مادرشوهرم اومد شبا خواهر شوهرم ولی اصلا اجازه ندادم بهم دست بزنن سزارین بودم به زور پا میشدم مینشستم ولی نذاشتم برام کاری بکنن حای دستمو بگیرن بلند کنن فقط بچمو نگهداشتن خودمم خجالتی بودم درد کشیدم دستشویی به زور میرفتم رگ دستم پاره میشد آخرسر دیگه رگ پیدانشد سرم بزنن ولی هیچکدوم بهم دست نزدن
بهش بگو برامن ماری نکردی کمپوت خوردی وسرت توگوشی و حواست به بچه تخت بغلی بود بی تعارف بزن سرپوزش بگو پرستار کارهای منو کرد نه تو
و در عوضش اومدی ویتامیناتو پیش من جبران کردی اینو بهش بگو اصلا قطع رابطه کن کسی که اذیتت میکنه و حذف کن
هیچی عزیزم اینبار ک گفت با ی لبخند موزی بگو وظیفه ات بوده
دقیقا داستان من با داداش و زنداداشمه .ما بچه بودیم برادر زادم به دنیا اومد زنداداشم کهنه های دخترشو مینداخت جلومون میگفت ببرین بشورین اخر داداشم ناراحت شد گفت دیگه حق ندارین کهنه های بچمو بشورین .بعد ما زایمان کردنی همون زنداداشم اومد چون مادرم فوت کرده یه خواهر دارم که اونم چن ماه قبل من زایمان کرده بود واسه همون زنداداشم اومد رسید .برا یدونه کمک داداشم اینا ۴نفره با بچه هاشون میومدن خونم انننقد میخوردن من خسته شده بودم بخدا اخر به قول شما تا تقی به توقی خورد داداشم گفت زن من گوه بچه های شمارو شسته منم گفتم ما گوه بچه ی تو رو تو بچگی مون شستیم نشون به اون نشونی که خودتم اعتراض کردی به کارای زنت.توهم بگو به روش به نظرم
الان کاملامتوجه شدم ببین عزیزم مامان من شب تاصبح پیشم بودبعدش جاریم اومدانگاری ساعت۱ظهربودتاچهاریعنی هیچ کارخاصی اونم نکردگذاشته بود حرف زدن بااون همراه ها ک تخت بغلی بودن.تاحالانشنیدم ازش ولی خودم صدهابار تشکرکزدم وب یادآوردم پیشش اماازش بعیدنیست شایدم پشت سرم گفته باشه ومنم نشنیدم اینادیگه جاری آن عزیزم خاهربراخواهرهیچوقت منت نمیزاره یامادر پس ببین طرفت جاااریع سعی کن ردشی بخدابگو بهش خب باشه توراست میگی درصورتی ک هیچکدوم ازاین کارارونکردی ولی همون اومدنت هم شده بزرگترین وبدترین تجربه ک دیگه بشناسمت
بگو غلط کردی اومدی. میدونستم منت میزاری واسه همین گفتم نمخاد بیای
محل نده بابا
اخرشومتوجه نشدم یعنی چی به جاریت گفتی ماش نموندی؟؟
کی میگه مادرت یا جاریت
بگو یادم نمیاد زیرمو پاک کردی همینایی که همش میخورد که به بچه بغلی شیر میداد مییگفتی این کارو کردی من چشامو باز میکردم میدیدم.
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.