۳۷ پاسخ

ابجیامون جاری هستن😁

با دوستم رفته بودم مغازشون گوشی دوستمو درست کنیم، اونجا همو دیدیم. شمارمو‌ گیر آورد و گیر سه پیچ داد بهم. پیش دانشگاهی بودم و نزدیک کنکورم بود🥲 دیگه نمیدونم چی شد که الان تو سالگرد ۱۳ سالگی آشناییمون بچه مون داره دنیا میاد😭 ۸ اردیبهشت سال ۱۳۹۰ بود... دخترم ۵ اردیبهشت دنیا میاد.

ما پسر عمو دختر عمو ک همدیگرو میخاستیم 🥰

تو آموزشگاه زبان یک سالو هشت ماه رابطه داشتیم بعد کات کردیم یک هفته بعد جدایی اومد خاستگاری😅

ما سال ۹۴ تازه گوشی خریده بودم ۱۴ سالم بود تو برنامه بیتالک آشنا شدیم‌😂بعد ۸ سال دوستی پارسال اردیبهشت عروسی کردیم

خاهر شوهرم با خواهرم دوست بود منو معرفی کرده بود گفته بود نمیخام من خودم زنم انتخاب میکنم تو خیابون منو دیده بود خوشش اومده بود داداشش اورد دورادور تعقیبم کرده بود ادرسم پیدا کرد اومدن خاستگاری تا در باز کردم خاهرش دیدم گفت اه این من پارسال خاستمت امسال نصیبمون شدی ،😂🙂

اولین بار ۱۳ سال پیش همو تو مسجد دیدیم😂ماه رمضون بود نماز مغرب و صبح رو میرفتیم مسجد یه مدت همش همو میدیدیم اخر از طریق دختر خالش ک دوستمه باهم دوست شدیم بعد ۷ سال ازدواج کردیم و الان ۶ ساله ک از عقدمون میگذره و من هنوز نمیتونم باور کنم رویای زندگی با همسرم و ثمره عشقمون به واقعیت تبدیل شده

دختر خاله پسر خاله هستیم وعاشق هم بودیم 🥰

پسر همسایه مون بود از بچگی همو میشناختیم 😜😜

به صورت کاملا سنتی
شناختی نداشتم ازش

ی جا کار میکردیم دوست شدیم بعد ۶ماه اومد خواستگاریم

تو به سایت بود قبلا که شبکه های اجتماعی نبود به اسم کلوب

پسرداییم هست و ۵ سال خواستگار بود اینقدر اومد و رفت تا دلم و برد البته به شدت بهم پیام میداد ومنم بلاکش میکردم🤭

پسر عمومه من اصلا ندیده پسر عمو هامم آمدن داداشم انتخاب کرد سنتی از دواج کردیم دو سال عقد بودیم بعد عقد دیدمش الآنم خیلی خوشبختم از روز اول خیلی خوب همو درک کردیم و تا الان خیلی خوبیم دختر مونم دوماهشه

من دبستان هم کلاسی بودیم خون هامون اون موقع روستا بود . بعدش ک پنجم ابتدایی تموم کردیم رفتیم شهر برا بقیه کلاس ها دیگ هم دیگ رو ندیدم تا اینک ۱۴ سالمون شد تو ی عروسی هم دیگ رو دیدیم دو سال پیگیر من شد تا بله رو ازم گرفت تو ۱۸ سالگی چن بار اومد خواستگاری خانوادم مخالفت کردن و الفراررررر 😂😂😂😂🤣🤣الانم ۲۵ سالمونه دوتا بچه خوشکل ثمره عشقمونن اروزی خوشبختی برای همه

پسر عمم بود منو دیدو پسندید و گرفت منم قبول کردم تو اون هفته ۳ تا خاستگار داشتم ترسیدن سریع اومدن

دوست بودیم اونم سه سال

ما همسایه مامان بزرگم بودن منو دیده بود..
چون هنوز کنکور نداده بودم مامانش یه سال هر هفته یکشنبه زنگ میزد که منو شوهر ندن و خیالش راحت باشه.
بعد کنکور ازدواج کردم و از بابام ممنونم که قبل کنکور ازدواج نکردم و درسم رو خوندم. چون باعث شد درسم رو ادامه بدم و الان هم کارشناسی ارشد دارم و شاغلم..
بوس به همتون

خاله اش همسایه مون بودن کاملا سنتی ازدواج کردیم 🤭😍

تو راه مدرسه منو دیده بود😅
۶ ماه تلاش کرد باهام دوست بشه منم فاز دختر خوبارو برداشته بودم پا نمیدادم😂
اخر اومد خواستگاریم بعد چند جلسه قبول کردم

منم دختر عمه پسر دایی هستیم ولی عاشق هم شدیم و خودمون خواستیم

شوهرم فامیل شوهر دختر عموم ایناس اونا عکسمو نشون داده بودن براش و معرفی کردن ک اومدن خواستگاری🥹❤️

پسر عممه 😁

دقیقا منم مث تو🤣زن عموش فامیلمون بود بعد معرفی کرد کاملا سنتی

ي روز از قضا ولنتاين همو ديديم

هم دانشگاهی بودیم ی ترم کلاس مشترک داشتیم 😬😅

کاملا سنتی هم محله ای هستیم اول مامانش و مادربزرگش منو انتخاب کردن بعد دیگه اومدن خواستگاری

منم برادر زن عموم بود اونجا منو دید

البته میگن هر کی عروس خاله شه بسوزه و جزغاله بشه کاملا واسه من صدق می‌کنه

پسر خاله امه، ده سال نامزد بوديم، هشت ماه عقد و الان دوسال و نيم ازدواج كرديم، ي جوراي باهم بزرگ شديم از 18 سال تا الان كه 27 سالمه باهاش بودم البته دورانه نامزديمون فقط پيام بود نه ديد و ديدار نه تماس

منو شوهرم پسر خاله و دختر خاله هستیم😜😜

دختر عمو و پسر عمو هستیم 🥰🥰😍

ماهم سنتی ازدواج کردیم.دخترعموی مادرم بامادرشوهرم اینا آشنا بودن ب ما معرفی کردن همدیگرو دیدیدم و خلاصه با نگاه اول عاشق شدیم.الان هف سال میگزره و ی دختر ناز و خوشگل داریم😍😍

پسرداییمه🥲😂🤌🏻

کاملا سنتی ازدواج کردییم

دوست پسرم بود❤️

پسرداییمه
بعد ده سال دیدمش انقد امار داد بهم من گااااااو نفهمیدم اخرشم خواهرشو گفت بیاد بهم بگه🤣🤣

سوال های مرتبط