سلام مامانا.خسته نباشید.میشه از تجربه های شیر گرفتن هاتون برام بگید.
پسرم ۱سال و هشت ماه داره از اول هم شیر خودم و خورده وبه شدت به شیر وابسته هست برای خواب کلا با شیر خوردن آرامش میگیره..
میشه تجربه هاتون بگید میخوام شیرش و قطع کنم

ممنون از همگی که تجربه هاتون و گفتید

باید همه راهی و امتحان کنم

من صبر زرد گرفتم ازعطاری زدم ب سینم هرسری ک میومد بخوره میدید رنگ سینم سیاهه نمی‌خورد می‌گفت اه دوباره لباسمو میکشید پایین بااین ک دخترم خیلی وابسته شیر بود میخواست بخابه هم باید زیر سینه میخابید ولی بااین کار دخترمو خیلییی راحت تر از اونی ک فکرشو میکردم ازشیر گرفتم و اصلن یذره هم اذیت نشدمیخای شماهم امتحان کن

فکرمیکنم یه دفع بگیرم بهتر باشه فقط تو طول روز این وابستگی وقطع کنم..
هرجا که من نباشم بعد دوساعت که من و ببینه اول شیر میخواد انگار آروم میشه
ذهنم چندروز درگیره‌....

پسرم منم از همون اول نه روی پا می‌خوابید نه توی تاب نه با تاب دادن منم خیلی میترسم ...من توی شهر دیگه هستم میخوام چند روز برم خونه مامانم اونا کمکم کنند چون شوهرم شغلش جوریه که صبح زود میره شب میاد و خسته فکر نکنم بتونه تو این مورد کمک کنه

یه باره از شیر بگیرش الان بزرگ شده. شیر شب رواز 6ماهگی میگیرن. راحت میشی هم خودت هم بچه به آرامش میرسه. من 16روزه از شیر گرفتم خیلی هم وابسته شیرم بود. خداروشکر خیلی راحت شد

شما سعی کن اول یادش بدی بدون سینه بخوابه....اینجوری هم خودت هم خودش کمتر اذیت میشه

من الان تقریبا دو هفتس دو خترم از شیر گرفتم بشدت وابسته بود و فقط زیر سینه میخوابید..من تلاش کردم تدریجی بگیرم ولی چون خیلی وابسته بود و نمیتونست بدون سینه بخواب نشد...یدفعه گرفتم..محلول تلخک زدم دو بار خورد دیگه نخورد در طول روز حوب بود ولی برای خوابیدن مشکل داشت...هم خواب ظهر هم شب... وقت خواب می اومد سراغ سینه میگفت اه بعد گریه میکرد جیغ میزد..نه رو تاب می خوابید نه پا نه تو بغل میموند خودشو پرت میکرد پایین..نه تو کالاسکه... فقط میبردیمش تو ماشین هم برای خواب ظهر هم شب... تو ماشینم باز گریه میکرد ولی باز تو ماشین خوابش میبرد..تا یک هفته همین داستان بود..دیگه کم کم نبردمش بیرون که بد عادت نشه تو خونه دو ساعت گریه میکرد جیغ میکشید تا خوابش ببره...نصف شبم بیدار میشد باز همین کارارو میکرد کم کم بعد ده روز بهتر شد... الان قبل خواب بهونه میگیره ولی یکم راهش میبرم بعد میزارمش رو پام براش قصه میگم نا بخوابه..ولی هنوز یکم برای خواب مشکل داره دیگه...ولی خیلی خیلی بهتر شده...فقط باید صبر و حوصله داشته باشی و شوهرت همراهت باشه..من واقعا شوهرم خیلی کمک کرد حتی نصف شبم بیقراری میکرد باز میبرد تو ماشین تا بخوابه...ولی انشاالله بچه شما مثل دختر من بدقلق نباشه من که پدرم درومد توی این دو هفته پیر شدم

یه مدت دارم سرگرمش میکنم تا کمتر بخوره ولی بعضی وقتا انقدر بهونه میگیره میره برام پشتی میاره که بخوابم بیاد شیر بخوره

کم کن بعد بگیر