سلام دوستای خوبم
میشه بیایید ی لحظه
من خودم کرج زندگی میکنم خانوادم قزوین
هر دماه یکبار میام دو یا سه روز نهایت چهار روز میمونم
برمی‌گردم
این سری همسرم گفت پسرم ختنه کنیم ب دلایلی نتونستیم تو نوزادی ختنه کنیم
من پسرم ختنه کردم از پشنبع هفته پیش اینجام پسرم یکشنبه ختنه کردم
شوهرم چس کرده باهام قهره اخم تخم الکی نیامد حتی پسرم ببینه
الان با من حرف نمیزنه سرسنگینی اون نیامده بوش ببینه ی زنگ نزده ب پرسه یکم طلب کار
کلا من هربار بیام پیش خانوادم ی دعوایی راه میندازه
چی بگم چه برخوردی داشته باشم
اینم بگم من از اسفند خانوادم ندیدم حتی عید

.
خواهر ناراحت نشو
من یه مدت هر وقت میکنین بده خونه مادرش،از من میخاست باهاش برم
منم میرفتم
موقع برگشت همیشه با من سرسنگین میشد
هیچ وقت دلیلشو نفهمیدم
بعدها دیگه خودش خوب شد
اینا بعصیهاشون منطق ندارن

بشین باهاش منطقی صحبت کن بهش بگو منکه زود به زود نمیرم، یا خودتم بیا یا اگه نمیای این رفتارارو نکن چون من نمیتونم خانوادمو بذارم کنار همونطور که تو نمیتونی

وای چ جالب من مامانم اینا کرجن خودم قزوین دقیقا منم همین چالشارو دارم طبیعیه باید سعی کنی کنترلشون کنی با دعوا واینا درس نمیشه بدم هی نگو چته واینا حساس ترمیشه عادی باش هردفعه برمیگردی مهربون ترشو ک بدونه تاثیری روی روابطتون نداره رفتنت

کرج تاقزوین راهی نیس ک چرااینقد دیر ب دیر

سلام عزیزم

میشه بپرسم به چه روشی ختنه کردین؟ بیهوشی داشت یا نه؟
چون ماهم به دلایلی نوزادی ختنه نکردیم.ممنون میشم جواب بدین

لعنت ب این مردا که اینقدزندگی رو ب کام زن تلخ میکننن

میخاست بره خونه مادرش(اشتباه نوشتم)

سلام عزیزم هیچ وقت میری طرف خونواده خودت برمیگردی دعوا راه ننداز چون اونجوری به پای خانوادت نوشته میشه
شاید الانم همسرت فکر میکنه شما اخلاقت عوض شده