چقد بد باز پسر من عروسی رو دوس داره میشینه با دقت نگاه میکنه میوه میخوره سوپ میخوره وسطاشم خوابش میبره
عزیزم بزرگ میشه این روزا میگذره من داداشم ۲۳ سالشه تا کلاس دوم گریه میکرد باید مامانم کولش میکرد اینقد اذیت میکرد الان براش رفتیم خواستگاری خودش چند وقت دیگه انشالله بچه دار میشه من این روزارو قشنگ یادمه انگار همین فردا بود ولی گذشت صبر داشته باش انشالله میگذره به خوشی
منم دوماه دیگه عروسی داداشمه خدا میدونه بچم چکارکنه .خیلی رو خوابش حساسه و نقل نقو
من چندوقت پیش همون تو8ماهگیش ی مهمونی رفتم تو تالار بود بماند ک بخاطر پسرم اخرین نفر هم بودیم ولی همون تایم 2ساعتم پدرمو دراورد انقد گریه کردو نق زد بغل هیچکیم نمیرفت کل مراسمو سرپا بودمو بچه میچرخوندم طوری ک دیگه همه دلشون ب حالم سوخت اتفاقا دوبچه دیگه ام غیرپسر من بود ک اصلا مادراشون اذیت نشد
هعییی بااینا خونه نشینیم
3ماهگیش رفتیم عروسی اصلا اذیتم نکرد شیرشو خورد خوابید بیدارم شد اروم اروم
نمیدونم چرا الان اینطوری شده😩
خب ممکنه پیش بیاد عزیز...بچه س دیگه...ممکنه به ادم خوش نگذره ولی کاریش نمیشه کرد...این دوسال رو باید از همه چیز بگذریم...بللاااااااخره بزرگگگگگگ میشن دیگه..سخت نگیر..کسی هم گلایه نمیکنه چرا وسط نبودی😘😅
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.