۱۴ پاسخ

آخی...
روزی که رفتم دکتر برم تاریخ سزارین داد باورم نمیشد یه هفته بیشتر تا بغل کردن نمونده... اینقدر استرس داشتم که مثل ابر بهار گریه میکردم... من ۹ماه برای این لحظات اماده شده بودم اما همش حس میکردم وای من امادگیشو ندارم...
باورم نمیشه اون حجم از هیجان، ترس، دلهره و اظطراب اونقدر زود گذشت و من الان پسرکمو تو بغل گرفتم و با لذت بوش میکنم و میبوسمش...
خدارو هزار مرتبه شکر میکنم برای این لحظه ، و تموم دردا و سختیا و اذیت شدنایی که کشیدم...همشون ....فدای یه تار موی جوجه‌ی کچلم... خیلی میرزید‌...

واقعا دنیات کاملا عوض میشه
دیگه هیچ خلوتی باخودت نداری

کاش منم به اون روز برسم که بگم سه روز دیگه زایمان میکنم یعنی میشه🥹❤️

دقیقا منم همینم
همش میگم واای از پس بچه برمیام یعنی،شبیه کیه یعنی،ذوق دارم برا بغل کردنش
از یه طرف میگم واای دیگه تکونشو تو شکمم ندارم یعنی🤦🤦
بعد میگم واقعا دارم مامان میشم🥴🥴

وایییی بخدا منم اینجوریم اتفاقا الان نگاه شکمم میکردم میگفنم وایی یعنی بچه تو شکممه میگم خدایا چطوری زایمان کنم چه شکلیه واییی خدایا زایمان رو اسون کن نی نی هامونو به سلامتی بغل بگیریم

كاش منم زودتر بشم ٣٨هفته مردم از استرس اين دوران

مال منم سه روز دیگس

من دیگه هفت روز مونده

سزارینی هستی
خوش بخالت میدونی واقعا کی تموم میشه
لعنتی خسته شدم تموم‌نمیشه

دقیقا منم بااینکه بچه‌دوممه میگم‌چطوری میشیم‌چهارنفر؟؟؟واقعا من باردارم داره میرسه آخرش؟؟؟یعنی فقط دوهفته دیگه بچچچه باید شیربدم‌و ....

ان شالله که همتون ب سلامتی زایمان میکنید استرس نداشته باشید. توکلتون ب خدا باشه برا همه مامان های منتظرم دعا کنید بچهاشون سالم بغل کنن

اره منم باورم نمیشه انگار دارم خواب میبینم

من الان دقیقا تو این حالتم نمیدونم چمه هم اینکه انگار زندگیم عوض میشه هم دلم تنگه نکنه سر زایمان بمیرم 😐
و اینکه بچه کوچک میاد تو اغوشم

منم اینقدر استرس دارم
میترسم اززایمان
هم خوشحالم هم پرازاسترس وترس اززایمان

سوال های مرتبط