۸ پاسخ

خب بچه راست میگه آقاجون وقتی قول داده باید ببردش دیگه🫠
اشتباه می کنید که در مقابل گریه هاش تسلیم میشین. میگه دوستم باید سوار ماشین ما بشه. بگید می دونم دوست داری دوستت هم با ما بیاد. ولی قانون خانواده شون اینه که اون بچه توی ماشین خودشون بشینه. از جایی می خواین برگردین از قبل بهش هشدار تایم بده. مثلا بگو یک ربع دیگه برای بازی وقت داریم یا یک ربع دیگه باید بریم. کمی بعد بگو ۱۰ دقیقه دیگه. تا یهو با جدایی مواجه نشه و خودشو آماده کنه. من از اول با دخترم این کارو کردم به راحتی آب خوردن کوتاه میاد. قولی هم که بهش عمل نکنیم هرگز بهش نمیدیم.

فقط برخورد قاطع همراه با همدلی جواب میده یعنی که محکم رو حرفت وایسی که اجازه نداره اون کارو انجام بده ولی بهش دلگرمی بدی،که درک میکنیش که دوست داره اون کارو انجام بده ولی به این دلیل ها نمیشه...ی مدت قشقرق به پا میکنه ولی در آخر جواب میگیری

دختر من اینجوری بود نمیگم ۱۰۰ درست شده ولی ۹۰٪ تغییر کرده و دلیلش هم اینه میدونه کوتاه نمیام
هروقت خونه بابام میرفتم برگشتمون قیامت راه مینداخت ولی چند بار که جدی برخورد کردم متوجه شده وقتی میگم باید بریم لج کنه فایده نداره
تو پارک بگه مثلا میخوام بمونم میگم اکی ده دقیقه بیشتر می مونیم ولی بعدش باید بریم خیلی خیلی همکاری اش باهام بهتر شده
مهم‌ترین نکته داشتن قاطعیت و در عین حال نادیده نگرفتن احساسات بچه هاست

دختر منم امروز اینقدر گریه کرد که چرا مامانجونش نیومد شب پیشش بخوابه

دختر منم همینطوره هر که بیاد گریه میکنه منم میرم یا مابریم گریه میکنه باید اونام بیان هر موقع خونه عمش بریم نمیاد گریه میکنه دختر عمم بامن بیاد اونم مامان باباش چیزی نمیگه میگه برو اینقد بدم میاد شب تا چس بزنی بیداره حرف میزنه کلاس ۴ هست شوهرم سرکار بره دخترم گریه میکنه منم میرم سر کار هر روز کارش شده گریه

😩😩😩

پسر منم روانیم کرده از بس گریه میکنه

دقیقا پسره منم همینع
ولی خب بیشتر به مامان بابام گیر میده با غریبه کاری نداره

سوال های مرتبط

مامان رادین مامان رادین ۳ سالگی
دیگه خستم نمیدونم باید چیکار کنم . واقعا در برابر لجبازیای پسرم خیلی کم میارم .مقاومتش توی لجبازی بسیار زیاده .ساعت ۱ کلاس داشته امروز پدرش مارو رسوند اونجا که بره سرکار ولی گفت باید بابا هم با مابیاد کلاس. دیگه هرراه و روشی رو من و مربی کلاسش انجام دادیم نرفت که نرفت .اسنپ گرفتم بزور و بلا هم که شده سوارش کردم اومدیم خونه.تا نیم ساعت تو پارکینگ فقط گریه کرده که باید بریم بیرون چرا اومدیم خونه .اما گفتم چون کلاس نرفتی بیرون نمیبرمت .بعد از کلی مقاومت هم هرجور شده بعد نیم ساعت اومدیم خونه .که طبقه پایین ما بابامینا میشینن . جلو در خونشون گریه و زاری کرده که باید بریم بیرون .مامان منم که همش منو سرزنش میکنه .حتی جلو روی بچم اینکارو میکنه که اونم فکر کنه واقعا من مقصرم .وبی من اومدم خونه خودمون پسرم رفت اونجا . اینقدر خودمو کنترل کردم که بخاطر این رفتارش دعواش نکنم به قفسه سینم فشار اومده نمیدونم معدمه یا قلبم . آخه پسرم از ساعت ۱ تا ساعت ۲ همه این برنامه هارو داشت با گریه شدید و مداوم
مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
مامانا عزیز که بچه هاشون تقریبا همسن دختردمن میخواستم بدونم که بچه های شماهم این اخلاقای بد رو دارن یانه؟ دختر من از صبح که از خواب پا میشه ظهرا نمیخوابه اصلا تا ساعت، ۱۲-۱نصف شب بیدار بعدم یک سره نق میزنه یک سره حرف میزنه یک سره یک موضوع کوچیکی بهانه میکنه سر همون یک سره گریه میکنه از صبح تا شب یک بند تو گوش منو شوهرم نق میزنه بهانه های الکی میگیره از نوزادیش هم همین طور یود دائم درحال گریه بود الانم که سه سالونیمش هست هنوز دذست نشده به خدا کاری باهامون کرده که هم من هم شوهرم باخودمون میگیم کاش اصلا بچه دار نمیشدیم دوتامون دلمون میخواد فقط بگیریم بزنیمش حرصمون خالی بشه به خدا خیلی یک سره نق میزنه بهانه میگیره الکی گریه میکنه نمیدونیم دیگ چیکارش کنیم تو خونه یک جور اذیتمون میکنه بیرون از محیط خونه یک جور دیگ یا مثلا رستورانی جایی میریم انقد جیغ داد الکی بهانه های الکی میگیره جیغ میزنه که میزهای کناری از دستش عصبانی میشن به خدا کم اوردیم از دستش سرمونو به درد اورده دیگ