۲۵روز خونه بابام بودم🥴🥴🥴
من ۷ روز ک بیمارستان بودم با بچه بعدش رفتم خونه مامانم ۱۰ روز موندم و برگشتم
من ده روز روز بعدشم تنها شدم روزیازده ۱۲ سخت بودبعدش شوهرم کمکم که کرد توخونه بهتر شد چون من از روز ده کارامو خودم کردم روز ۱۲ خسته شده بودم کم آوردم باز روز۱۳ ۱۴ ۱۵ شوهرم مرخصی گرفت کارمو کمک کرد تازه یک ماهگزشت یکم بهترشد ولی وقتی رفتن همه آرامش سکوتی خونه بهتر بود فقط کارا سخته غذایی چیزی ظرفی اینا
من تا ۵۳ روز پیش خانوادم بودم
مامانم اینا تا50روز کامل پیشم بودن الانم میرن میان چون خونمونم نزدیک بهم نسبتا بعد واقعا اگه نبودن اون شبا نمیدونم چی باید میکردم
مانان من تا چهلم پیشم بود
من خونه خودم بودم، ۴روز مادرشوهرم اومد مثلا کمک کنه، نمیومد بهتر بود، خدا میدونه چی بهم گذشت. خیلی سخته تنها باشی😭
من ازشون دورم،مامانمم هم بنده خدا مریضه ،مادر شوهر اومد بعد دوهفته رفت خودم میتونستم کارهامو انجام بدم
من تا ده روز مادرم روزا میومدن کارامو میکردن ولی شبها ازهمون روز اول میرفتن خونه شون چون گوسفند داشتن وبابام تنها بودن میرفتن دیگه من تنها بودم
من مادرم دو سه روزه اومده خونه من ؛ نهایتا دوسه روز دیگه هم می مونه . خواهر واینا هم ندارم . خونشون هم نمیرم .
من بعد ۱۰روز اومدم خونه ی خودمم کارامم خودم میکردم
مامانم امد خونمون
تت بیست بیست و پنج روز بود
چون خونمون خیلی نزدیکه
اون وسط کوچیس من سر کوچه
من بعد از ۸روز که زایمانمم سزارینی بود مامانم رفت و منو تنها گذاشت با یک بچه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.