بخدا دیگ نمیدونم چ غلطی کنم یکساعته پسرم داره گریه میکنه بهونشم این شد ک گفتیم ب دوچرخه پسر همسایه دست نزن خرابه حالا اومد خونه شرو کرده تا الان عینه آدمم گریه نمیکنه گریش فقط جیغ گلوشون پاره میکنه میره میشینه آشپزخونه میگ مامان بیا میرم بغلش کنم نمیزاره میگ نمیام میام اينور گریه میکنه و این داستان همينجور ادامه داره دیگ کم آوردم بخدا سر هرچی همینجوریه اصن دیگ تموم نمیکنه یخمک دادم شکلات دادم گفتم بیا بریم تراس بشوریم اصن انگار ن انگار بدترممیکنه

ای بابا...بدعادتس کردی.....محل نذار بهش ببین چی جواب میگیری

بزارش تو ی اطاق تنها اگه گفت بیا بگو متوجه نمیشم چیمیگی گریه‌نکن تا بفهمم

وای پسر منم اینطوریه دیگ کم آوردم آلان سر اینگه گفتیم اجیتو نزن شروع کرده گریه یه ساعت جیغ کشید

عزیزم میدونم چی میگی منم دخترم ب گوشی شوهرم عادت کرده شوهرم شبکاره رفت سرکار اگر بدونی چه جوری گریه میکرد ب زور ساکتش کردم خوابش هم میاد بهونه یعنی داغون شدم

بستنی یه خوراکی یچیزی بده

پسر منم عیییین همینه یعنی سر یه چیز الکی انقدر گریه الکی میکنه به هق هق میافته نه بغلمون میاد نه حواسش پرت میشه هیچی هیچی به هیچ وجه هم اروم نمیشه اینجور مواقع هم دلم براش میسوزه هم به شدت عصبی میشم

اینجور مواقع سعی کن حواسشو پرت کنی اگر موفق شدی هیچ اگر نشدی باید خودتو بزنی به اون راه که من صدای گریه و جیغ رو نمیشنوم چون اینجوری لجباز میشه و خودش بیشتر از همه اسیب میبینه

بخدا نفس من گرف بجای این بچه دیگ جون نداره انقد گریه کرده ب خودش فشار اورده گوشاش قرمز شده ولی بازم گریه رو ول نمیکنه