چندتا چیز خیلی درمورد پسرم اعصابمو بهم میریزه
یک اینکه خیلی غرغرو هستش، توی ماشین مخصوصا پدرمونو در میاره اصلا از اون بچه هایی نیست که بشینه بیرون رو نگاه کنه یا سرگرم بشه یا خوابش ببره، فقط میخواد همه چیزو بهم بریزه و بریزه کف ماشین و صورت منو مدام چنگ بزنه و ....
دو اینکه از ۱۸ ماهگی که از شیر گرفتمش مدام چنگمون میزنه، منو‌ بیشتر ، مامانمو شوهرمم چنگ میزنه اما کمتر
همه میگن چون جای خوابشو جدا کردی اینجوریه ولی من جای خوابشو ۱۰-۱۱ ماهگی جدا کردم تا ۱۸ ماهگی که از شیر بگیرمش هییییچ اذیت این مدلی نمی‌کرد چنگ اصلا نمی‌زد دقیقا از زمانی که دیگه از سینه گرفته شد اینکارو میکنه
توی بچه های دیگه هم دیدم بعد از شیر گرفته شدن یا موهای مامانشونو دست میکشن یا سینه ی مامانشون و جاهای دیگه ولی پسر من فقط با چنگ زدن صورت من آروم میشه و این واقعا آزار دهنده اس پوست صورتم همش زخمه همیشه قرمزه و میسوزه 😞 جلوی همه هم اینکارو میکنه بقیه فکر می‌کنن از روی قیض و زدن اینکارو میکنه بعضیا هم که خندشون میگیره
سه اینکه بچه ایه که اصلا دوست نداره خودش تنهایی بازی کنه همیشه یکی دو نفر باید کنار باهاش بازی کنن وقتایی که دوتایی خونه تنهاییم اصلا اجازه نمیده من به کارام برسم تلویزیون هم نگا نمیکنه
وقتی ظرف می‌شورم و غذا درست میکنم انقدر کنار پام گریه میکنه و منو هل میده و جیغ میزنه که دلم میخواد سر خودمو بکوبم‌ یه جایی
چهار اینکه از شش ماهگی تا یک سالگی که شروع غذای کمکی بود به شدت بد غذا بود و حتی دیگه شیر هم نمیخورد و استپ قدی وزنی کرد الان دو سال و دو ماهشخ تقریبا و قدش ۸۴ و این خیلی باعث شده غصه بخورم خیلی هم سرعت افزایش قدش کند شده 😞😞😞😞😢😢😢
این همش درد و دل بود دلم میخواست اینارو یکجا به یکی بگم

۱۱ پاسخ

وای دختر اینا که گفتی رو انگار من نوشتم.
آیه هم انقدر بد چنگ میزنه جاش خون میاد.
اما بهت بگم که من نه جای خوابشو جدا کردم نه از شیر گرفتمش، پس چنگ زدنشون بخاطر اینا نیست.
من خیلی با آیه صحبت کردم گفتم اینکار خوب نیست ،کار بدیه، ناراحت میشم از این کارت.
یه وقتا که میبینم میخواد چنگ بزنه تند تند میگم نازی نازی نازی ،چنگ زدن تبدیل میشه به نازکردن و بعدشم زود از خودم دورش میکنم یا حواسشو پرت میکنم.
غذا نخوردن هم که آیه همینجوریه، اشک منو در میاره سر غذا خوردنش . تو ماشین هم که نگم، بیشتر چنگ زدن و بیقراریش برای توماشینه.
میخواد درحال حرکت درو باز کنه بره بیرون از ماشین🤦

تو این سن همین جوری هستن دقیقا انگار پسر من

همشون همینن اصلا غصه نخور کم پیدا میشه بچه ای که خوش غذا باشه نق و جیغ نزنه خودش با خودش بازی کنه خوب بخوابه بنابراین اینا تقصیر ما نیست خودتو مقصر ندون اقتضای سنشون هست و ما فقط میتونیم صبوری کنیم

اصلا اسباب بازی براش معنی نداره تالا تنهایی بازی نکرده

وای بخدا انگتر حرفای منو زدی پسر منم دقیقا از بعد از شیر گرفتنش اینجوریه باید حتما یکی باشه باش اگ نباشه مدام میخواد بغلم باشه چنگم میزنه موهامو میکشه امه رو میزنه گازم میگیره هنه رو گاز میگیره از همه اطرافیان بدش میاد جوری ک بهم میگن بچت مشکل داره بخدا ن میخوره ن میخوابه دوسالو دوماهشه قدش ۸۰تاس ن رشد میکنه ن میخوابه فقط گریه میکنه دیشب باش کریه کردم تا ۴ صب ۴ خوتبید ۷ بیدار شد دوباره گریه

بچه های منم وقتی میریم بیرون عذااااااب میدن اینقدر اذیت میکنن ک وقتی میام خونه همه بدنم درد میکنه
منو ب شدت میزنن الان جوری پسرم موهامو کشید سرم درد گرفته
غذا درست نمیخورن
تنهایی بازی نمیکنن

دقیقا مثل پسر من فقط تنها فرقش اینه پسرم تنهایی بازی میکنه ولی با بچه ها بازی نمیکنه چون همش تو خونه توی جمع شلوغ که میریم آروم میشه

دختر منم اصلا تو ماشین درست نمیشینه آدمو از بیرون رفتن پشیمون میکنه هر بچه ای یه جور دیگه پسر بچه ها یکم بیشتر شلوغ ان دیگه

دختر منم همینه هر وقت جایی میریم مثل چی پشیمون میشم و خودمو فحش میدم که چرا تو خونم نموندم تو این دو ساله یه مسافرت درست و حسابی نرفتم‌پارک هم میبرمش فقط ۵ دقه با وسیله بازی ها بازی میکنه بعد دلش میخاد فقط بره تو سنگا و خاکا راه بره.از غذا هم‌که نگم با دادو بیداد و بدبختی میخوره.
نمیدونم کی میخان اذیت نکنن این بچه ها که‌ما مادرا یکم‌نفس بکشیم به خدا

پسر منم ماشینو بهم میریزه و اصلا نمیشینه
هر جا میریم دعا میکنم تو ماشین فقط بخوابه
اصلا تنهایی بازی نمیکنه
بی خودی گریه میکنه و اگه بچه ی دیگه ای جیغ بزنه بشدت گریه میکنه و اصلا بلد نیست اسباب بازی رو که از دستش گرفتن پس بگیره همش می ترسه و میاد پیش من و گریه میکنه
نمیزاره کارامو بکنم فقط میگه بشین پیش من با من بازی کن
خلاصه که خواهر جان تنها تیستی

گلم تنها نیستی و دقیقا دغدغه های تورو من هم دارم
اما خب باید ب فکر چاره باشی


مثلا اریو تو ماشین ک میشینیم همش ماشینو دستکاری میکنه یبار فلاشر روشن میکنه یبار کولر و بخاری بعدم برف پاک کن و ابش

جدیدا میخوایم شهر دیگه بریم میذاریم تایم خوابش راه میفتیم تا مسیر رو خواب باشه و کمتر اذیت کنه و اذیت بشه



برای خوراکشم مولتی های اشتها اور بده بعدش غذاهای مورد علاقشو بده حتی شده غذاها رو تزیین کن یا ببرید جایی بخورید مثلا اریو صبونه نمیخوره
گاهی ک هوا خوبه میبرمش توی بالکن میگم کنار گنجشا بخور میخوره .


برای چنگ زدنش تا عصبی شد و خواست اینکار رو کنه ذهنش رو منحرف کن و باهاش بازی کن مخصوصا بازی های هیجانی و بپر بپر ک انرژیش اون مدلی خالی بشه یا حتی ی بالشت رو بذارید دم دستتون اونو مشت بزنه ک هم عصبانیتش بره هم ضرب دستش قوی بشه یا حتی بازیه توپ پرت کردن و....


برای زمان تنهاییتونم سعی کن کارهات رو بذاری زمان خوابش انجام بدی و اگر بازم اذیتت کرد بیارش کمک خودت
مثلا من دیروز ماکارانی رو میدادم دست اریو تا برام تیکه کنه و باهم غذا بپزیم
یا براش با ارد و اب و نمک‌و روغن و کمی رنگ خمیر درست میکنم تا چند روز میارم باهاش بازی میکنیم

سوال های مرتبط

مامان آرتین مامان آرتین ۲ سالگی
سلام مامانای عزیز
بچم هر وقت اسمشو صدا میکنم زیاد به اسمش واکنش نمیده
به دکتر که گفتم دکتر گفت ایرادی نداره ولی الان که دو سالشه من یا باباش پنج بار که صداش کنیم یه بار جواب میده ولی افراد فامیل یا غریبه رو خیلی کم پیش میاد من که از یه هیجده ماهگی سر این موضوع حساس شدم باهاش بیشتر وقت میگذرونم بهتر شده ولی نه به دلخواه من قبلا توی چشمام نگاهم نمی‌کرد ولی الان موقع حرف زدن کاملا نگاه میکنه
ولی این تا الان کامل به جز یه تعداد کلمه حرف نمیزنه و به اسمش کم واکنش میده شده برام عذاب
بهداشت گفت ببر شنوایی سنجی ولی این با خواب آور هم بیدار شد و تا الان موفق نشدم
بلده مامان بگه ولی همیشه منو با جیغ صدا میکنه هر چی هم بهش میگم بگو مامان نمیگه خیلی که تکرار کنم میگه بابا
خودم توی خونه از هر لحاظی که میشه چک میکنم خدا رو شکر مشکل دیگه ایی نداره
کاربرد وسایل ها رو هم میدونه با اسباب بازی ها بازی میکنه چیزی بخواد منو با خودش میبره بهم نشون میده
مامان اهورا مامان اهورا ۳ سالگی
احساس میکنم دارم روانی میشم بیماری عصبی گرفتم از دست پسرم بعد حالم از خودم بهم میخوره که اینهمه اعصابم بهم ریخته س که چرا نمیتونم نرمال باشم چرا نمیتونم مثل همیشه خودمو آروم کنم دیگه تحمل ندارم. پسرم ۲۴ ساعته یا داره نق میزنه یا بهانه میگیره یا از من یه چیزی میخواد محض رضای خدا نیم ساعت نمیشه با خودش بازی کنه بدون اینکه منو صدا کنه. یعنی با اسباب بازیاشم که بازی میکنه میگه تو بشین کنارم چشمتم به من باشه وگرنه هی صدام میکنه. دلم فقط روزی یک ساعت سکوت و آرامش میخواد مخصوصا صبحا واقعا کلافه میشم. مشاوره میگه اضطراب جدایی داره از پنج ماهگی همینه قبلش که کولیک رفلاکس داشت دیوونم کرده بود بعدم اضطراب جدایی هی گفتن ۱۸ ماهگی خوب میشه دو سالگی خوب میشه وای اصلا دائم یه غری داره نمیدونم چیکار کنم بتونم تحمل کنم. وقتی نصف روز میرم بیرون میام مثلا پسرم پیش مامانمه بعدش تا شب فقط قربون صدقه ش میرم حالم خوبه ولی نمیشه هر روز بزارمش پیش یکی که 😭
مامان جوجه مامان جوجه ۲ سالگی
سلام مامان گُلی ها
کدوم از شما به بچه دوم فکر می‌کنه ؟!
شرایط سنیتون چقدره ؟
من‌ خودم خیلی بهش فکر می‌کنم
اصلا این موضوع برام‌ شده یک دغدغه ذهنی همیشگی
الان یک گُل پسر دو ساله دارم
نمی‌دونم چیکار کنم
از طرفی هم همسرم اصلا راضی نمیشه و قبول نمی‌کنه
روحیات من جوری هست که خیلی بچه دوست هستم
برای بچه هم خیلی زیاد وقت میذارم
اما همسرم‌ کاملا برعکس من هست و هیچ علاقه ای به‌ بچه نداره
می‌دونم اگر یک زمانی هم‌ قبول کنه بچه دوم بیاریم تمام فشار و مسئولیت روی من خواهد بود و هیچ کمکی نمی‌کنه اصلا
از طرفی هم پسرمو خیلی زیاد دوست دارم و الان توی این دو سال تمام وقت‌و زندگی و همه چیزمو براش گذاشتم و ترس اینو دارم که با اومدن بچه دوم احساس عدم امنیت و تنهایی داشته باشه و حس حسادت در اون به‌وجود بیاد و اذیت بشه
واقعا از هم پاشیده میشم اگر بدونم می‌خواد اذیت بشه چون خیلی دوسش دارم
مادرهای مهربونی که دو تا بچه دارید اونم به فاصله سنی دو تا سه سال لطفا بیایین و از شرایط خودتون بگید