ولی بنظرم مردا اگه جای ما بودن نمیکشیدن اصلا
من دیشب چون ریحانه سرشب تب کرده بود از ترس تب کردنش اصلا نتونستم بخوابم صبحم‌ که بیدار شدم اول فرنی گذاشتم بعد برای خودمون زرشک پلو با مرغ و برای ریحانه سوپ شیشه ای بعد به ریحانه صبحونه دادم بعدش شروع کردم تمیز کاری و خب به این فک میکردم که مگه سه تا آدم چقدر طرف کثیف میکنن آخه برعکس ریحانه هم امروز خیلی نق نق میزد هرچی اسباب بازی داست آوردم وسط تا بتونم کارارو بکنم خلاصه آشپزخونه رو کردم دسته گل ،ریحانه رو عوض کردم ،لباساشو شستم پهن کردم به غذا سر زدم وقتی میگفتم دیگه تموم شد چشمم افتاد به حال اسباب بازیهای ریحانه یهو در خونه زده شد یعنی سکته رو زدما گفتم الان یکی باشه میگه چ زن شلخته ای که خداروشکر داداشم بود اومد نیم ساعت ریحانه رو گرفت من تند تند جمع کردم ولی الان سرسفره به زور پنج تا قاشق برنجم نخوردم شوهرمم‌دلخور نگاه می‌کنه که اینجوری لاغر میشی اصلا نمیدونن آدم با چیا سرو کله میزنع که

تصویر
۲۲ پاسخ

درسته مادر بودن زن بودن سخته ولی خوب یه خرده هم به مردا حق بدیم 🥹
فک کن هر روز صبح مجبورا که بلند بشن برن سرکار تا شب هر رووووز باید برن حتی اگه دلشون نخاده حال نداشته باشن خسته باشن 🥲

بعد مشغله های فکری هم جدا قسط عقب نیفته پول کم نیاد و خیلی چیزای دیگه بنظرم هر دو طرف زحمت میکشن 🥲❤️

منم شوهرم هر شب یه ساعت هم شده می‌ره بیرون منم میرم خونه مامانم و اینا میگم یا تو خونه پشین بچه رو بگیر منم کارامو بکنم یا باهم بریم بیرون
که آهرش باهم میایم بیرون همیشه ظرف تو ظرفشویی رختا هم وسط اتاق
حداقل نمیگم اون می‌ره بیرون من باید کار کنم منم میرم بیرون
یه وقتایی هم که خسته میشه میگه جمع کن خونه رو میگم بیا بچه رو بگیر من جمع کنم یا میگیره یا دیگه حداقل چیزی نمیگه
اینقدر خودتونو پیر نکنین تهش همه میگن آدم تمیزی نیست ولی حداقل زندگی میکنی

دقیقا منم‌مث توام

اره واقعا ما زنا کارمون خیلی سخته الان من از دیروز حس میکنم مریض شدم سردرد و بدن درد و اسهال دارم ولی خب مجبورم بلند شم چون کسی نیس کمکم کنه🥲

درکت میکنم 🥲

منم خسته ام🥲

بابا +

اخی خدا قوت سخت نگیر خواهر هممون همینجوری هستیم

عزیزم از طرح قالیت راضی هستی چون توش خیلی خالیه کثیفیش زود بچشم میزنه درسته؟

آفرین تو خیلی از من زرنگ تری عزیزم من تا حالا یکبارم به دخترم صبحانه فرنی ندادم متاسفم واقعا برای خودم

مامان ریحانه جون اینفانیتی اثری داشته ؟!

من همه این کارا به کنار یدونه دیگه هم دارم که ۷ سالشه
امروز به سرم زد ول کنم برم🥺
خیلی داغون و خستم
گاهی شب میشیه میبینم یادم رفته صبحونه و ناهار و شام بخورم
همش در حال بدو بدو اخرشم بچه هیچی نمیخوره و یه بند نق و گریه و بغل.اون یکی مریض یا در حال ریختو پاش.خونه ترکیده.ظرفشویی پر ظرف.اصلا انگار نه انگار من یه دقیقه پیش جارو زدم و جمع و جور کردم و ظرف و لباسا رو شستم.این همه غذا و خوراکی اوردم براشون.هیچی نمیخورن.همه خستگی و غصه عالم تو دلم جمع میشه.دلم فقط مرگ میخواد

اگه مثل من هر روز خانواده شوهر می اومدن خونت انقد حساس نبودی من که هرچی می دوام نمی‌رسم آخرش میگم ولش کن

دقیقا بخدااا هیچکس درک نمیکنه من صبح بیدار شدم صبحانه کوچولو رو دادم رفتم تو حیاط ی عالمه لباس شستم پهن کردم دوباره اومدم نهار درست کردم یهو مهمون زنگ زد داریم میایم خونتون دیگه من بدو بدو ماهی در اوردم درست کردم خونه رو ی جارو زدم خوشبو کردم بعدش رسید لباس عوض کردن بچم تمیزیش کردم گذاشتم با اسباب بازی بازی گنه همینجوری کار کار کار تازه نشستم ی خورده کون مبارکم رنگ زمینو ببینه

خونه منو ببین 🥲
آریا تازه الان خوابید تازه می‌خوام شروع کنم به تمیز کردن
فردا هم می‌خوایم بریم شهرستان کلی کار دارم شبم مهمون دارم

تصویر

بخدا زن بودن خیلی سخته من دوتا بچه کوچیک دارم دارم بزرگه رو از پوشک میگیرم هرروز شلوار میشورم پتو میشورم قالی میشورم دیگه خسته شدم کوچیکه شبا نمیخوابه کارا خونه و خیلی اذیت میشم ولی چه کنم مجبورم تحمل کنم
از همه بیشتر این زجرت میده که کسی درکتم نمیکنه راضی هم نیستن

واقعا درک کردن مادرا سخته . من از دیشب فقط ۲ ساعت خوابیدم الانم تب داره تو بغلمه

هیچ مردی اندازه خانمی نمیتونه کار کنه به نظرم خانم ها خیلی قوی ان

واقعا زن بودن هنره🤣
من که از بس کار میکنم همش گشنمه روزانه شاید ۶ وعده غذام بخورم چون همش میسوزه

شوهرمم ۵ صب تا ۵ عصر سر کاره ولی همش میگه من خاطرم شبانه روز برم سر کار ولی تو خونه نمونم تو خیلی کار میکنی🤣

کاش منم فقط ۵ قاشق برنج میخوردم 😕

خدا قوت عزیزم
منم‌گاهی تعجب می‌کنم که چطوری میتونم به این همه حجم کار برسم و واقعا باریکلا بهمون

در کل پدرا نمیتونن جای مادر باشن
مادرا هم نمیتونن جای پدر باشن
همه حس میکنن اون یکی درکش نمیکنه

سوال های مرتبط

مامان شایان و ماهلین مامان شایان و ماهلین ۱۰ ماهگی
امروز روز استراحتم بود
پسره خونه پیش مامان مریم
دختره خونه هم پیش خودم بود
تا ساعت ۱۱ خوابیدیم
بعدش هم پاشدیم و رسیدگی به روزمرگی
اول برای ماهلین جان صبحانه آماده کردم تا خنک بشه جاشو تمیز کردم دست و صورتش رو شستم و لباسش رو عوض کردم بعدم صبحانه اش رو دادم شیرش دادم و خوابوندمش
سریع برای ناهار دست به کار شدم و حلیم بلدرچین پختم براش
این همه کار کردم ولی با خودم همش میگفتم امروز استراحت بودم 😂😂مامانای دو فرزندی کارشون خیلی زیاده
بریم سراغ دستور حلیم جوجه کوچولو 👇👇
بلدرچین
پیاز بلغور گندم
اول از همه بلدرچین رو شستم و با پیاز گذاشتم پخت تقریبا ۲ ساعت با شعله ملایم زمان دادم
بلدرچین و از قابلمه در آوردم و بلغور گندمی که خیس کرده بودم و حسابی شسته بودم تا نمکش بره و اضافه کردم به آب بلدرچین پیاز هم در آوردم و انداختم دور
بعد گوشت بلدرچین و ریش ریش کردم و به بلغور و آبگوشت اضافه کردم ۴۵ دقیقه زمان دادم تا بلغور بپزه و نرم و لعاب دار بشه بعدش هم با پشت قاشق یکم له کردم مواد رو دخترم دوست داشت و استقبال کرد خداروشکر 😍
البته عکس برای قبل از میکس شدن