۷ پاسخ

چقدر شبیه منی 😥

منم پسرم دوسال و هشت ماهشه ۱۹ هفته باردارم کاملا شوکه شدم تا زایمان کنم پسرم ۳/۵میشه به امید خدا

سلام عزیزم تست زدی یاازمایش دادی؟؟

واقعا شما چقدر منی منم دو ماه بود اقدام بودیم که هر دفعه پنج روز تا دوازده روز پریودیم تاخیر می افتاد ماه سوم که رفتیم دکتر سنو داخل انجام داد گفت تاخیر در تخمک گذاری داری این ماه هم پریودیت به تاخیر می افته ماه هم تقریبا یه ماه رمضان رو بیشترش روز گرفتیم ولی اخرش دیگه خیلی حالم بد بود جواب آزمایش دکترم که برام نوشته بود اومد سیستم ایمنی بدنم در برابر سرخچه ضیف بود باید واکسن میزدیم و کم خونی شدید بود ماه دیگه گفتیم دیدم اقدام نکنیم تا چهار پنج ماه بعد باز که رفتم دکتر برام. امپول نوشت که بزنم پریود بشم و دارو واسه تنظیم پریودی ولی گفت قبلش آزمایش بده که در کمال نا باوری مثبت شد اصلا فکر نمیکردم که حامله بشم شوهرم به برگه اصلا نگاه هم نکرد فکر میکرد منفی

چجوری ینی؟؟؟؟ رابطه داشتین ؟! پر خطر ؟!

مبارک باشه گلم☺️ببین گلم اگه کمکی داری ک اصلا سخت نیست درسته یه مقدار حسودی میکنن به هم دعوا میکنن باهم بالاخره بچه اذیتای خودشو داره دیگه ولی از طرفیم خیلی خوبه باهم بزرگ میشن احساس تنهایی نمیکنه بچت کلا هم جنبه های منفی داره هم مثبت مثلا من الان پسرام باهم دعوا میکنن همو میزنن به هم حسودی میکنن ولی خب کوچیکه اگه دو ساعت ازش بزرگه دور باشه بزرگه اشکش درمیاد انقدر دلش براش تنگ میشه یا بعضی وقتا باهم بازی میکنن پسر بزرگم خودشو قایم میکنه باهاش دالی بازی میکنه اینم میخنده براش انقدر خوبه اینجوری میبینمشون یا اینکه همو بغل میکنن بوس میکنن انقد خوبه ادم قند تو دلش آب میشه😁ولی خب من چون دست تنهام خیلی اذیت شدم و میشم البته الان بهتره از قبل

عزیزم مبارک باشه ، بالاخره سختی خودش رو داره دختر من که از قبل از به دنیا اومدن آیلین کلی آمادش کرده بودم صحبت کرده بودم یه مدت خوب بود الان کاری کرده به غلط کردن افتادم خیلی اذیتم میکنه حسادت میکنه با وجودی که بهش خیلی توجه میکنم

سوال های مرتبط

مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۳ سالگی
فک نکنم خدا هیچ وقت منو ببخشه من دوبار اقدام کردم به بارداری و بعدمکاری پیش لومد با شوهرم گفتیم بمونه دیگه بعدعید
ولی نمیدونستم توی همون دوبار باردارشدم واسه همین وقتی بیبی چکم مثبت شد خیلی شوکه شدم تا دوماه عذاب وجدان داشتم میگفتم درحق بچه م ظلم کردم براش وقت نذاشتم حالا یکی دیگه بیادمن چیکارکنم😔بعدرفتم مشاوره خیلی کمکم کرد آروم ترشدم و چون یه کم حالتام با بارداری پسرم فرق میکرد دلمو خوش کردم که دختره حالا که خداخواسته اینقدر سریع باردارشدم اگه دخترباشه هرسختی رو به جون میخرم وچون پسرم بازم تک پسرمیمونه بازم از هیچی بهتره تا اینکه فهمیدم دومی هم پسره از دیروز خیلی گریه کردم اصلا حوصله هیچی رو ندارم هی پسرمو ناز میکنم یا میبوسم یا راه رفتنشو نگاه میکنم گریه میکنم میگم خدایا چرا دخترنشد هم به خاطر دل خودم هپ اینکه دلم نمیخوادمحبت مادرپسری مو خرج بچه ی دیگه ای بکنم دلم میخواست همیشه رادمهرپسر من باشه فقط
میدونم آخرش خدا میزنه توی سرم ولی نمیتونم آروم بگیرم😭😭😭😭