۸ پاسخ

براي من اين قضيه برعكسه آلا تا كنار من نباشه اصلا خوب نميخوابه بارها تلاش كردم حتي تو تخت كنار مادر هم زود بيدار ميشه فقط بايد ب خودم بچسبه تا راحت بخوابه نميدونم با اين وضع اصلا بشه جداش كرد يا نه

اتفاقا منم سر پسر اولم انقد حساس بودم تو اتاق می‌خوابید در رو میبستم دائم تو استرس بودم بعد همسرم رفت بیبی کم خرید برام انقد خوشحال شدم ک نگو،واقعا عالی بود رو گوشیم مدام چک میکردمش،یا میرفتم حموم گوشیمو میذاشتم جلوم نگاه میکردم تا اگه بیدار شد زودتر برم بیرون
ولی سر دومی نمی‌دونم چرا خیالم راحته،پسرمم صداش عرش رو میلرزونه،تو اتاق خودش می‌خوابه هروقت بیدار شد میام پیشش،اتاقامون چسبیده بهم

چه عالی بهترین تصمیم ...
من سر بچه ی اولم واقعا یه سری نکات رو نمی‌دونستم پسرم انقد بهم وابسته شد که واقعا الان 5 سالش هست تازه یک هفته است خودش می‌ره تو اتاق و تختش می‌خوابه یعنی از اول باهاش چالش داشتم اما سر افرا اینکار رو نکردم از شب اول گذاشتمش تو تخت خودش و اینکه گذاشتم خودش بخوابه بدون دخالت از طرف من ...واقعاااا این بهترین کار در حق بچه هاست البته خودمم راحتم ...به امید خدا از ماه دیگه هم می‌ره تو اتاقش کامل

چقدر خوبه اینجوری

عزیزم مبارکش باشه
چقدر کار درستی کردی
میشه بگی از کجا سفارش دادی و چند گرفتی؟
ممنونت میشم 🌸

منم دارم واقعااا عالیههههه خیلی کارخوبی کردی خریدی

دقیقا چطوریه دوربینش؟
از اینایی هست ک صدای گریه بچه رو مث بی سیم میفرستن😁
یا دوربین کامل؟

پسره منم خواب فوق‌العاده سبکی داره ولی من نگرفتم
من از ۸ماهگی هم کامل جدا کردم جای خوابشو

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۴ ماهگی
یه چند شبی هست که ما تصمیم گرفتیم برعکس بخوابیم روی تخت تا چهار نفرمون جا بشیم من از وقتی زایمان کردم شاهانو تو گهوارش میزاشتم کنار تخت خودمون بعد حس کردم تا کنار من نخوابه خوابش نمیبره خونمون رو که عوض کردیم شاهان. رو میزاشتم کنار خودم سمت دیوار میخوابوندمش حواسم هم بش بود تا اینکه حس کردم رادمان خیلی بقول خودش حال دلش بده و غم داره بخاطر اینکه اون جدا میخوابه تو تخت خودش تو اتاق خودش ولی ما شاهان رو میخوابونیم اتاقمون و خیلی شبا با حس ت و دل پری میخوابید پسرم داشت غم باد میکرد از حسادت چیزی نمیگه اما من حس کردم بم احتیاج داره و تصمیم گرفتیم برعکس بخوابیم رو تخت الان ۴نفرمون میخوابیم و جا میسیم چونکه همش میگفتم بش من جا ندارم تو کجا بخوابی فلان ماراحت کیشد گفتم تا یکم ب داداشش عادت کنه و بیخیال شه گاهی شبا در هفته دو باری یا سه باری پیش ما بخوابه و نتیجه خوبی گرفتم پسرم الان شاد تره چشاش میخندن قبلا غم داشتن و من کلی ناراحتی میدیدم تو چهره اش الان بهتر شد از وقتی گذاشتمش پیشم تو بغلم شب کمتر حسودی میکنه با اینکه شبا اول میرفتم اتاقش می‌خوابیدم کنارش رو تختش میخوابی بعد میومدم اتاق خودم اما بازم خوشحال نبود
مامان امیر حیدر مامان امیر حیدر ۵ ماهگی
کاش نه از سر دلسوزی نه از سر خود نمایی و بلدم بلدم برا بچه ی بقیه دایه مهربان تر از مادر نشیم
پسرم تیروئیدش رو ۶ بود با مادر شوهر متخصص غدد بردیمش یه دوره ۱۲ روزه یه دور یه ماه قرص نوشت و آزمایش دیروز آزمایش دوره یه ماه را با مادر شوهرم بردیم نشونش دادیم گفت ۳است ولی چون با دارو امده پایین باید تا ۳سالگی قرص بدی یه دوره دو ماه با آزمایش نوشته از اونجا رفتم خونه مادر شوهرم جاری کوچیکه هم بود با یه حالت دوستی خاله خرسه می گه چرا مواد طبع گرم نمی خوری اخه بچه را که نباید قرص داد بهش می گم می خورم ما گوشت گوسفندی از غذا مون کم نمیشه بعدش رفت خونه مامانش هر کاری کردم حرفش مثل پتک هی می خورد تو سرم مادر شوهرم حالمو دیده می گه چیه می گم از دست فاطمه اینجوری می گه مادر شوهرم هم میگه خب رو اینکه همه می گن قرص
به بچه ندین بهتر میگه میگم آخه مامان اون می تونه تضمین بده که اگه به ماه قرصش را ترک کردم بدتر نشه آخه دایه ی مهربان تر از مادر که نباید باشه
مامانا اگه کسی برا بچه اش کاری باید بکنه سختیش ناراحتیش فکرش رو روح و روان خودش هست شما فشار مضاعف نشید تو رو به خدا