سلام 🥴
میگم شما رابطتون با همسایه هاتون چجوریه🤔
من اصلا با همسایه ها رفتو امد نداشتم حتی نمیشناختمشون چون بیرون نمیرفتم و اینا☹️
حالا این خونمون یه همسایه داریم روبرو خونمونه خیلی زنه خوبیه اون اولا هی میومد در خونمون میگفت کاری چیزی داشتی بهم بگو و ازین حرفا
خلاصه چند باری اومد خونمون واقعا زن خوبیه 🤭
ولی یه پسر ۴ساله داره وقتی میاد خونمون تمام کشو هامو باز میکنه داخل کابینتامو یا مثلا میگه خاله شکلات داری بهم بدی بهش میدم جیغ میزنه بیشتر بده یا میگه خاله میوه بیار برام میارم پرو شده حس میکنم چون جیغ میزنه بازم بده بخورم مامانشم نهایتا میگه زشته پسرم 😐
بعد یجوری شده که اگه بیرون باشیم کلید بندازیم بخایم بیایم خونه با ما میاد تو پسره 😐
روزای اول اسباب بازی های پسرمو برمیداشت انقد وحشیانه رفتار میکرد باهاشون منم همه رو جمع کردم چند باری هی اومد گفت اسباب بازی برام بیار گفتم خونه مامان جونشه و نداره یعنی عاصی کرده منو دعواشم میکنم حالیش نمیشه صبا تا بفهمه بیدار شدیم و صدای پسرمو بشنوه میاد در خونه در میزنه😑😫 میگه میخام بیام خونتون هرچی میگم نه و فلان خودشو بزور جا میکنه از لای در 😐بعد باید بهش خوراکی بدم که بره ... یه دفعه بهش توت فرنگی دادم تا یه هفته میومد خونمون میگفت من توت فرنگی میخام جیغ میزدا .. الان جدیدا هرچی میگه خوراکی بده نمیدم بهش که از سرش بیوفته😒😒چند باری هم درو براش باز نکردم میره با مامانش میاد شما بگید من چیکار کنم😫😫😫

۲۱ پاسخ

به نظرم با خانوم همسایه صحبت کن بگو بخشید به خاطر بچه داری و مشغله و اینا یه مدتی واقعا نمیتونم پذیرای بچتون باشم لطفا خودتون یه جوری قانعش کنید خونه ما نیاد شما مادرش هستین و خودتون لابد قلقش رو بلدین.
یواش از راهپله بیاین برین نشنوه، صبا که میاد درو باز نکنین، وقتی به زور اومد تو برین در خونشون رو بزنید و محترمانه به مادرش بگین ببخشید من الان یه کار مهم دارم گفتم اگه میشه فلانی رو ببرین خونتون من نمیدونم چه جوری راضیش کنم برگرده خونتون

من از همینا میترسم که رفت و اومد نمیکنم من سرم درد گرفت تو اینار و گفتی

این مشکل بچه نیس مادرشم بی فکره و انگاری خوشش میاد بچشو از سرش باز کنه.بدون تعارف بگو ننیتونم از بچت نگهداری کنم.بگو با تایم خواب بچم یکی میشه پسرم اذیت میشه

عجب صبری من بودم یکی می‌خوابوندم در گوشش

من جات بودم اینطور که مستقیم گفتی بچت اذیتمون میکنه و بازم میفرسته .
قط رابطه میکردم .
درم میزدن باز نمیکردم .
میگفتم دوست ندارم رفت و امد کنیم و تمام .
والا پسر من بچه ی برادر زادمو اذیت میکنه .نمیرم خونشون .
چرا باید باعث مزاحمت دیگران باشیم .باید یاد بگیرم وقتی بچمون شلوغه و تو مهمونی جایی باعث اذیت و ازار اونجا میشه نریم بشینیم خونمون بریم فضای بازی بیرون پارکی .دیگه انقد وقیحانه نباشیم والا

بهش رو نده مادرش باید بدونه که پسرش را کنترل کنه مگه تو پرستار بچشی

ب مادرش بگو تعارف ک نداری

وای مادر نداره این بچه باهاش حرف بزنه

صبحا اهنگ بزار بشنوه در بزنه هم بگو نمی‌شنویم صدا اهنگ نمیزاره

دقیقاااا منم اینجوریم ..اوایل زیاد میومدن پپسرش هیی بدووو بدووو ...دیگه چن بار گفتم پایینیمون الان میاد بالا ..یا بالایی میره بیرون بچش از مدرسه میاد اینجا ..جدیدا بداخلاقی کردم ..دلم میسوزه ناهارشم میدم
روبه روییم من هررچی میارم بهش میدم ..این هیچی بهم نمیده ..ولی باز چون بچم کوچیکه و خودم اینجا تنها میسازم باهاشون ..فعلا بهتر شدن😂

واای چه بی ادب به هیچ عنوان درب و باز نکن با مامانش اومد بگو کیه بعد بگو شرمنده دستم بنده

من که به همسایه هام رو نمیدم هستین پرو میشه همش دوست داره خونم باشه من هم بیکارنمیشم سرمو بخارونم خونشون هم تا الان نرفتم دوست ندارم رفت آمد داشته باشم

عزیزم‌مامانش کجاش خوبه اون اگاهانه میدونه داره چیکار میکنه اصلا محل نده

من برادر شوهر خواهر شوهرمه اگ ببینم سلام تعارف میکنم تو این دوره کلا رفت و امد کم باشه بهتره

در وا نکن برا مادرشم در وا نکن بزا بفهمه عمدی باز نمیکنی دیگه نیاد
حتی اگ صداتونم شنید عبنداره بعدا بهونه میاری میگی نشنیدم
ولی در عوض دیگ نمیان راحت میشی

منم اینجا باکسی رفت و آمد ندارم در حد سلام و علیک
اصلاااا رو نمیدم، حتی خودی هم هستن هااا
اینکه غریبه هست و بشدت پرو، از من میشنوی اصلا راه نده بیاد داخل، درو باز نکن، بگو بچه اذیت میکنه و می‌خواهیم بریم بیرون و... شوهرت یا خودت ب حالت عصبانی بگید دیگ عمرا بیاد بچه پرو

عزیزجان دیگه نرو خونشون تا خودش بفهمه
آخه اینجوری که دیگه اعصاب برات نمیمونه

خوبه این بچه اس من همسایه قبلیمون فکز میکرد من سوپر مارکتم هر چی شوهرم میاورد میخواستن خداروشکر رفتن

وای که چقدر سخته من اصلا هیچ کدوم و ندیدم از همسایه هامون
برادر زادمم همینجوری بود هر روز میومد حتی وقتی شوهرم خواب بود و روز جمعه
از وقتی دخترم بدنیا اومد برخورد کردم گفتم حوصله و اعصاب ندارم نیارینش
از امروز تا دو هفته هر وقت میخواست بیاد بگو سرما خوردگی بدی گرفتین راهش نده خوراکی هم لوس شده میخواد

وای منم شرایط توروداشتم هرکار کردم نشد اخر مجبورشدم سر یک چیزی بامامانش بهونه تراشی کردم قهرکردم راحت شدم بخدا🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

همسایه دوتادارم فقط
خواهرشوهر و برادرشوهرم

سوال های مرتبط