۵ پاسخ

تمام تلاشتو بکن عزیزم درکت می کنم توی دوره حساسی هستن غذاکه مربوط به اشتهاشه دادبزنی دیگه همون یذره روهم نمی خوره بابازی بهش بده مهمونی هم سخته منم جای برم برگردم داغونم ازخستگی ولی لطفا دادنزن ودعواش نکن تنها پناهش مهم تراز باباش فعلا شمایی خودتو کنترل کن صبورباش این روزازودی می گذره

آره منم واقعا یه وقتایی کم میارم و داد میزنم
مخصوصا که دو تا هستن یه وقتایی دیونه می‌کنن با فضولی و گریه هاشون🤕🤕

من دخترم رو شام دادم رفتیم خونه مادر شوهرم ،بعد بدون اینکه از من بپرس بچه شام خورده یا نه پاشده با عجله یه بشقاب برنج کشیده مرغ گذاشته ،می گه بیا مهدیس بیا غذا بخور ،دختر من کلا کم اشتهاس دیگه سیرم که باشه امکان نداره دهن باز کنه ،هی بچم و اذیت می کنه بزور دهنش رو باز می کنه اینم گریه می کنه ،بعد به زور دستش بند نبود می گه اصلا من قهرم گریه می کنم،دخترم گریه رو می فهمه ناراحت میشه ،وا نمی داد انتر خانوم ،اخر سر گفت چرا نمی خوره ،گفتم چون شام خورده،گفت پس چرا نمی گی به من ،گفتم مگه شما از من پرسیدی که خورده یانه

حق داری بخدا من امشب میخواستم دخترمو جر بدم انقده ک رو عصابم راه رفت دیگه نکشیدم ها واقعا مغزم سوت کشید با شوهرمم دعوام شد بد جور رفتم خونه مادر شوهرم خدا کنه همه مادر شوهرا یک روزه نیستو نابود بشن داشت به پسرش غذا میداد گوجه سفتو با پوست داد به بچم چند باری گفتم انیا جا نخور جانم معدت خاله دیگه بعدا نمیتونی غذا بخوری دل درد میشی بخدا زنیکه احمق اصلا نگفت دیگه با منه هی بهش میداد منم هی دخترمو میاوردم کنار خودم بازم میرفت میخورد بخدا وقتی اومدم خونه اصلا لب به غذا نزد هرچی خورد بالا اورد انقده گوجه سفت با پوست بالا اورد دارم از عصبانیت منفجر میشم

عزیزم هممون ی وقتایی دیگه خسته میشیمو داد میزنیم اشگالی نداره

سوال های مرتبط