بالاخره موفق شدم برا اولین بار گندم و بردم حموم خودم چون دیگ دوست نداشتم مامانم ببرش قرار بود با شوهرم ببرمش بهشم گفتم من میترسم تنهایی از پسش بر نیام باید دوتایی بریم گفت باشه حالا من با گندم رفتم توی حموم هرچی صداش میزنم نمیاد گلومه پاره کردم انقد جیغ زدم صداش زدم از توی حیاط اومده میگ چی میگی‌داد مزنی میگم بیا دیگ استرس دارم میترسم بندازمش زمین میگ مگ منم قرار بوده بیام اصلا پشمام ریخت اومده توی حموم میگم شامپو بریز روی دستم بریزم روی سرش اندازه ای ک کله کچل خودش میریزه برداشت ریخت روی سر گندم نصف شامپو رو خالی کرد یعنی حرص خوردم از دستش توی حموم ها ولی بالاخره عملیات با موفقیت انجام شد

مواظب باشی آب تو دهنش نره همیشه سرش پایین بگیر آب بریز ِشامپو هم همین طور

پت و مت بودید واسه خودتون😂😂

خب به سلامتی عافیت باشه کیف داد نه؟😍
چقدر خندیدم... از دست شوهرت😂😂

😂😂😂فقط صدا زدنش گلوت پاره شده اومده میگه مگه قرار بوده منم بیام خوشم میاد اصلا تو باغ نیست و نبوده😂😂

بعد هفت ماه تازه خودت بردی؟!؟!من از اول خودم دوقلوها رو بردم حموم الان که دخترت میشینه دیگه استرس نداره

وای دمت گرم بعدازمدتها ازته دل خندیدم

من شوهرم میبرش حموم من فقط وظیفه لباس پوشیدنشودارم

ببخشید من خندم گرفت😂😂😂😂😂😂

من دخترمو خودم میبزم حموم همونجوری که بغلمه اول لباسای خودمو در نیارم بعد دخترمو بعد شستن هم یک حوله دور خودم میپیچم همونجور که دخترم بغلمه یک حوله هم دور خودش میپیچه میبرمش لباس تنش میکنم