۱۵ پاسخ

شاید همش توی خونست
ببرش بیرون. پارک. خانه بازی...
اگر همسنای خودش هست کسی دوربر باهاشون ارتباط داشته باشع

سلام عزیزم پسرتون وابستگیش کمتر شد؟

سلام عزیزم کدوم شهری شما۰

دقیقا اخلاق پسر منم چند ماه همینه

پسر منم همینطوره بزارش هرازگاهی خونه مامان بزرگاش ک یکم استراحت کنی

ببرش بیرون عصر و صبح انرژیش خالی بشع بچه های دیگرو ببینه وابستگیش کمتر بشه

دقیق دخترمن.شبا خودمم میشینم گریه میکنم بخدا موهام سفیدشده دیگه بس ک غصه میخورم

عین پسر من

سلام عزیزم نگران نباش یه دوره ای هستش اینم میگذره اضطراب جدایی گرفته پسرمنم همینه حتی اگه پدرش هم پیشش باشه باهاش بازی نمیکنه همش بمن چسبیده منم کلافه وعصبی شدم ازاین چسبندگی دائم ولی تادوسه ماه دیگه ازسرشون می افته من شیرخودمم میخوره بدتروابسته شده یک لحظه ازجلوچشمش دورمیشم انقدگریه میکنه حد نداره ولی دوره ای هستش یه مدت بگذره ازشیرگرفتن بگذره

ببین عزیزم سن وابستگیشه هرچی بیشتر بتونی کنارش بمونی برای آینده ش خیلی بهتره همیشه بهش اطمینان بده که هستی و کنارشی و قرار نیست بری بچه تو این سن ترس از جدایی داره به همسرت بگو تو کارها کمکت کنه اگه نمیتونه خودت یجوری برنامه ریزی کن که بیشتر کنارش باشی

مثل دخترمن من فک میکردم فقط دخترمن اینجوری مدام چسبیده بهم وگریه میکنه بهونه میگیره و..

پسر منم تقریبا اینطوری بهش اهمیت نمیدم یکم گریه میکنه میاد میخوابع ...ی چیز هم میخواد باباش میده ولی من نمیدم‌ کلی گریه میکنه بعدش اروم میشه...چیزای جدید بده باهاش سرگرم بشه همه اسباب بازی هاشو نریز جلوش همه رو جمع کن ی دونه ی دونه بده اونطوری قدرشونو میدونه و براش جذاب میشه...

چقد مادرا گناه. دارن منم همینم دارم دیوونه میشم فردا قراره بریم خونه مامانم شهرستان نذاشته لباس جمع کنم حتی شام ندارم نشده نمیدونم چش شد بیشتر گریه میکنه چسبیده بهم خودمو زدم دلم میخاست بچمم بزنم

پسر منم اینجوریه همه اینجورین سعی کن موقعی که خوبه اشپزی کنی یا وقتی داری غذا درست میکنی چن تا قابلمه و وسایل نشکن بهش بدی تا اونم بازی کنه

عین پسرم
باهاش لج نکن...خودتو بزن ب بیخیالی
با دید خوب نگا کن
وگرنه مریض میشی

سوال های مرتبط

مامان مو طلایی|🔆 مامان مو طلایی|🔆 ۱۷ ماهگی
الان که مادرم پیشمه تفاوت فرزند پروری دو نسل رو متوجه شدم فهمیدم مامان های امروز واقعا دارن از اعصاب و روانشون مایه میزارن تا بچه سالم تری تربیت کنن چند تاشو میگم.‌
البته که مامان من خیلی انعطاف پذیر و روشن فکره و کاملا قبول داره میگه من چهار تا بچه بزرگ کردم هیچکدوم این چیزایی که میگی رو بلد نبودم و خیلی تشویقم میکنه و اصلا گارد نمیگیره‌.‌
✳️مثلا مامانم بچه می افته میگه وااااای واییی پسرم افتاد میگم بهش نکن مامان فاجعه سازی نکن‌
یا واسه غذا به زور و تشویق متوسل میشه من حق انتخاب میدم‌.
یا من سعی میکنم همه احساساتش رو به رسمیت بشناسم وقتی گریه میکنه میگم پسرم ناراحت شدی؟درکت میکنم من کنارتم ولی مامانم میگه هیچی نشده نههه گریه نکن‌.
یا وقتی پی پی میکنه مامانم میگه ایف ایف ولی من اصلا واکنش ندارم‌.
یا چیز کثیف یا آلوده دست بزنه اول اجازه میدم دست بزنه بعد با آرامش میشورم ری اکشن نمیدم که وسواس بگیره اما مامانم میگه اه اه دستت کثیف شد‌
یا وقتی تمرکز کرده داره کاری رو انجام میده بهش اجازه میدم کارشو کنه ساکت میشینم و تمرکزشو به هم نمیزنم ولی مامانم میپره وسط میگه اینجوری درستش کن‌
وقتی داره یه خرابکاری میکنه مثلا شیرینی یا نون برداشته له میکنه میریزه این اجازه رو بهش میدم تا تجربه کنه و لمس کنه ولی مامانم میگه واااای همه رو حروم کرد ‌
یا وقتی نمیخواد بغلش نمیکنم به کسی هم اجازه نمیدم بغلش کنه زوری و میگم اجازه بدین خودش تصمیم بگیره‌
یا وقتی کلمه جدیدی رو اشتباه میگه نمیخندم بلکه براش دست میزنم و تشویقش میکنم ‌
یا مثلا وقتی کار با نمک میکنه اگه بخندم حتما بهش میگم تو خیلی بانمک و دوست داشتنی هستی که فک نکنه داره مسخره میشه‌‌