مامانا من بعد دو ماه اومدم شهرمون تو این مدت فقط بقال سرکوچه بهم نگفت واسه بچه داری چکار کنم اعصابم قشنگ خورده
یکی میگه چرا بغلش میکنی بخوابه یکی میگه چرا نمیدونم اروغ میگیری وقتی خوتبه
یکی میگه شیر سیر نمیشه بکی میگه چرا پستونک نمیگیره یکی میگه چرا ی وقتایی شیشه نمیدی
قشنگ اعصابم خورده
پسر من رو پا نمیخوابه تکون گهواره دوش نداره از اول چکار گنم من مگه تقصیر منه فقط وقتی بغل باشه آرومه پستونک نمیگیره شیشه نمیگیره
الان قشنگ حس میکنم ی مامان بی عرضم

اصلا اهمیت نده یک گوشت در باشه یه گوشت دروازه

من که دائم بهم این چیزا رو اطرافیان میگن
توجه نکن

عزیزم قصه نخورمنم عین توتوکوچه خیابون هرکس میدیدیه چیزی میگفت دیگه بیخیال شدم اولاعصبی میشدم ولی بعدش گفتم بیخیال دهن مردم همیشه بازه

وای خدا از حرف مردم
به همه بگو بله حرفتون درسته ولی من با پزشکش مشورت کردم گفته همین روال مکشلی نداره
یا بگو باشه ولی محل نده
اگه بخوای به خودت شک کنی دیگه روانی میشی از دستشون

هررررر کاری بکنی باز یه چی میگن. ینی اگ شیشه میدادی میگفتن ندههههههه سینتو نمیگیره دیگه یا اگه پستونگ میگرفت میگفتن وااااای بده عادتش نده. اینا دو مورد از هزار موردیه که من شنیدم مثلا 🥴🥴🥴🥴🤧🤧🤧🤧🤧😤😤😤😤
ولی باید محل ندیم و کار خودمونو بکنیم همیشه مادر بهتر حال بچشو میفهمه و با استناد به یه جای معتبر یا یه شخص کاربلد دیگه کمک و راهنمایی هم میگیره لازم نیس هزار نفر نظر بدن رو هوا هر بچه ای یه جوریه خببب

از اول بهشون بگو من برای یتربیت بچم با دکتر و روانشناس هماهنگم و فقط به اونا گوش میدم ...

بگو خودم دوست دارم بغلش کنم و بخوابه
شیشه و پستونکم بگو خودم دوست ندارم بهش بدم
وا.اخه چیکار به اونا راره.من که هرکی حرف میزنه میگم خودم دوست دارم اینجوری کنه و اونجوری کنه

اخخخخخ گفتییییییی اخخخخخخ گفتیییییییی
منم همین حسو دارم واقعا خسته شدم ازدستشون میخام داد بزنم ب شماهاچهههه اصلا میخام بچمو زجربدم ب شماهاچه بچه منهههههه

ببین اصلا خودتو نباز هرچی ک حال خودت وخوب میکنه انجام بده اصلا به حرف دیگراگوش نگن

فقط لبخند بزن در جوابشون

نگو این حرفو که من روانی شدم از دست مردمم

عزیزم همه ما این چیزارو دیدیم