۱۱ پاسخ

عزیزم اسم پیجش رو میگی

من نمیدونستم اسمش اینه و بلدم نبودم دستم درد میکرد گذاشتمش زمین و ترک گهواره و از ۳ ماهگی اینجوری میخوابونمش😇خیلی اسوده تری

به ماهم یاد بده مامان😁

من انقد خواستم همچنین کاری بکنم ولی واقعا لج میکنه گریه میکنه مجبورم رو پام بخوابونمش

منم قبلا اینجوری میخابید دیگ الان اونجوری نمیخابع🤦

خسته نباشی دلاور 😂😍

اسم پیجشو میشه بگی؟

چطوری میشه توضیح بدید گلم

چجوری

عزیزم چطوری خوابوندیش؟

چطوریه؟

سوال های مرتبط

مامان هانیس مامان هانیس ۱۱ ماهگی
❣️آموزش خواب مستقل🎀
جونم براتون بگه که دختر من بسیار بدعادت بود برای خواب و چون اوایل تا3 ماه کولبک داشت عادت کرده بود یا داخل بغل بخوابه با داخل پتو تکونش بدیم با داخل ننو بخوابه. این بود که اصصصصلا جایی نمیتونستم برم و خیلی عذاب آور بود، سه ماهه که شد تصمیم گرفتم آموزشش بدم روی پا بخوابه و به همین خاطر یک روز تمام رفتم خونه مادرم اینا بچه گربه مبکرد و نمیخوابید اولش ولی من انقدر مصمم بودم که بالاخره موفق شدم روی پا بخوابونمش، چندبار در روز این حرکتو تکرار کردم تا بالاخره عادت کرد(برای آرامش بیشترش فقط دستاشو فنداقی میبستم) . زد و ماشاالله وزنش بالا میرفت و منم پادرد گرفته بودم و همبن باعث شد به فکر بیوفتم که خوابشو مستقل کنم، آخرای5 ماهگی کم کم شذوع کردم اول سیرش میکردم بعد میداشتم روی پا به محض خوابیدن میذاشتم زمین بعد یه مدت تا چشماش خمار میشد میذاشتم زمبن و دستشو میگرفتم تا بخوابه بعد کم کم این تایم روی پا رو کمتر کردم تا الان که کلا مبذارمش زمبن میزنم پشتش تا بخوابه، یکم ببشتر طول میکشه ولی خب یاد میگیره بدون کمک بخوابه.
سوالی بود بپرسید😘😘
مامان نیکی مامان نیکی ۱۱ ماهگی
مادر بودن لذت بخش ترین و در عین حال سخت ترین و سنگین ترین مسئولیتیه که یه انسان درکل طول زندگیش میتونه داشته باشه...
دیروز جواب آزمایش نیکی رو بردم پیش دکترش، گفت عفونت ادراری نداره ولی احتمالا عفونتی توی مجرای تحتانی ادرارش وجود داره، دارو داد گفت بخوره و دو هفته دیگه تکرار آزمایش...
گفتم دکتر به هیچ عنوان آب نمیخوره غذا نمیخوره... گفت شده قطره قطره... ولی باید بهش بدی
غذا رو ذره ذره... ولی باید بدی...
امروز دیدم با قطره چکون راحتتر آب میخوره، تا الان نزدیک ۵۰ بار قطره چکونو آب کردم دادم بهش... تاشب حداقل ۲۰، ۳۰ بار دیگه باید این کارو بکنم... در عین اینکه سخته جالبه که کیف میکنم بالاخره این روش تا الان حداقل، روش جواب داده. با دل و جون بهش آب میدم،،،
غذا رو متوجه شدم از دستم راحتتر میخوره تا از قاشق، فقط غذاهای پوره ای یا خمیری رو از دیروز دارم ذره ذره با انگشت میذارم توی دهنش.... وقتی میخوره کیف میکنم....
ولی از یه طرف دلم پیش آزمایش دوهفته ی آیندشه که جوابش مهمه...
از یه طرف فکرم پیش یه مشکل که برطرف شده بود، کلی نذر و نیاز بابتش کرده بودم و همه رو ادا کردم و امروز دوباره دیدم و تمام انرژی و حالم گرفته شده...
تا این اندازه دوگانگی احوال رو فقط یه مادر میتونه تجربه کنه....