۵ پاسخ

عزیزم یاد اون موقع های خودم افتادم دفیقا شرایطم همین بود با این اوصاف کع دختر م پسرمو رو میزد
حسابی هم میزد بچه ۴۰ روزه رو

میگذره. باید خیلی خیلی توجه کنید به بزرگه کوچیکه الان متوجه نمیشه
اگر الان مدیریت نکنید بعدها کاردو پنیررمیشن باهم
همش بگیذ داداشی میگه برو بخواب تا صبح بشه سرحال بیدار بشیم
بهش مسئولیت بده بگو پوشک داداشی رو بیار شیشه شو بیار

الان بچه های من با هم هنوزم دعوا میکنن

خیلی سخته دختر منم با اینکه پسرم الان یک سالشه همش داداشش میزنه و خیلی حسودی میکنه واقعا بچه اول خیلی مظلومه منم دقیقا حال شمارو دارم فک میکنم دنیا ب آخر رسیده واسه بچه اولم ناراحتم وقتی میخوابه نگاهش میکنم همش گریه میکنم چون خیلی سرش داد میزنم و حتی عصبی میشم و میزنم 😭

فقط میتونم بگم همدردیم و خدا هم به مادرا هم به بچه های اول صبر بده من دارم سعی میکنم باز زبون ارومش کنم و به کاراش عکس العمل نشون ندم که البته خیلی سخته

سلام بروی ماهت و خسته نباشی.بچه های من دقیقا دوسال و ده روز اختلاف سنی دارن.اینکه اولش دست پای بچه رو بکشه طبیعیه.تا یمدت مرافبش باش ولی حساسش نکن.تا رفت سمت بچه فوری ندو سمتش و نگو اینکارو نکن چون بدتر حساس میشه.برا خوابش واقعا دست خودتونه ساعت ۱۱ خاموشی بزن و تعادل خواب دست شماست یکم سختی داره ولی نشد نداره.الان دختر من ۳سال و ۷ماهشه پسرم ۱سال و ۷ ماه.دوتا عشقن و کلی همو دوست دارن گاهی دعوام میکنن اما بیشترش بازی میکنن.باهم میخوابن شبا.روزام بعد ناهار باهم میخوابن باز...یکم بچه کوچیکت بزرگتر بشع روتین خوابش بهتر میشه عجله نکن.

خونسردیتو حفظ کن .تا کوجیکه یه سالش بشه همه چی خوب میشه.باید این راه و بری....

سوال های مرتبط

مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
قبل اقدام به بارداریم با خودم فک نیکردم میگفتم وای یک بچه ناز اروم خدا بهم میده بشه سه چهارسالش بره تو اتاقش بازی کنه منم براش غذاهای خوشمزه درست کنم باهم دونفری کیف کنیم ناهار بخوریم بعد بیایم رو تخت هرروز ظهر همدیگ بغل کنیم بخوابیم عصرا کلی با هم خوش بگذرونیم با خودم ببرمش ارایشگاه موهاش دائم خشگل کنم ببافم یک سره با هم خوش بگذرونیم وای چقد بچه خوب قشنگ خلاصه این رویا بامن همراه بووووود تا الان که دقیقا رویای دختر سه چهارساله که تو رویاهام بود شکرخدا خدا براورده کرد ولی با یک سری تغییرات دخترم اصلا اروم نیس اصلا ننیره تو اتاقش بازی کنه یک سره از صبح به جونم نق میزنه یک سره جیغ داد من درحال اشپزی پریناز جیغ گریه که بیا بامن بازی کن بیا با من بازی ارایشگاه این چیزا که هیچی دسشویی باید با خواهش التماس برم تورو خدا وسط بازی بزار برم دسشویی 🤣🤣🤣🤣🤣برا خواب خودش نمیخوابه که هیچ خودمم به زور از دستش فرار کردم بدو بدو اومدم رو تخت دائم دارم میگم تورو خدا پریناز باهات کلی بازی کردم خسته شدم بزار برم یک کم استراحت کنم 🤣🤣🤣🤣همین خل ساده بودم نسبت به بچه ها زخم خورده هایی که مثل من یک رویای دیگ داشتن یک چیز دیگ شد دستا بالا