۲۰ پاسخ

منم 6 ماه تمام حالت تهوع شدید داشتم
فقط استرس منو اذیت می‌کرد تکونش کم میشد یا قبل تر که تکون هاشو حس نمیکردم خیلی استرس میگرفتم که سالم باشه و حالش خوب باشه
ولی اگر استرس ها رو حساب نکنم میگم بچه داری سخت تره 😁

من بارداری عالی داشتم نه حالت تهوع نه ویار هیچی همه چی عالی بود به نظرم نوزادی بچه سخت تره

همینکه الان بچه مون رو میبینیم خیالمون راحته..من موقعی ک تو شکمم بود هردیقه میگفتم وای چرا تکون نمیخوره وای چیشده خیلی استرس کشیدم بنظرم الان با تمام دردسراش راحت ترم❤️

موافقمممم🥺

دوران بارداریم به بهترین شکل گذشت

برامن بچه داری...بارداری خوبی داشتم خیلی راحت بود حتی زایمانم راحت بود

منم ۵ ماه تهوع شدید بعدشم رفلاکس و آخراشم باز تهوع برگشت استراجت مطلق بودم تمام جونم درد میکرد .ماه آخر نمیتونستم راه برم یا پهلو به پهلو بشم.شبا خوابم نمیبرد . پاهام گر میگرفت.تا خواب میرفتم دستشوییم میگرفتم با درد از رو تخت میرفتم دستشویی پاهامو نمیتونستم بلند کنم. شاغل بودم و این همه این چیزا رو سخت تر میکرد.به نظرمن اول ۱۰ روز اول بعد از زایمان سخت بود بعد کولیک های شدید بچه و بعد بارداری.
الان میگم خداروشکر سختی هاش تموم شد من الان خیلی راضی ام

منم بارداری های سختی دارم

بنظرمن بچه داری سخته خیلی سخت

دقیقا منم
از اولش که تا۴ماه همش تهوع هیچی نمیتونسستم بخودگ
از۸هفته که هماتوم شروع شد و استراحت بعدش جفت پایین بعدش طول سرویکس کم شد
بعدش کرونا گرفتم
بعدش انقباضام از۷ماهگی شروع شد دوبار بستری شدم از اول تاآخرشم که عفونت داشتم همش دل درد داشتم کمردرد داشتم راه نمبتونستم برم
از روز اول ماه نهمم که هر روز درد هرروز ان اس تی

خداروشکر که گذشت

من هر دو

من بارداریم خیلی راحت بودم اصلا اذیت نشدم یکی از بهترین دورانای زندگیم بود😅 بعد زایمان چند روز اول خیلی اذیت شدم معده درد شدید داشتم که اونم رفع شد ولی در کل تا دو ماه اول به نظرم خیلی سخته بچه داری بعد قلقش میاد دستمون

من هیچ دردی نداشتم خوب سه ماه اخرم فقط زود خسته میشدم فقط یه زره پاهام ورم داشت حلن پسرمو میبینم خیلی خداروشکر میکنم و ازش تشکر میکنم برای همچین غنچه شکوفه کرده ای💜🌺

به نظر من هم بارداری سختره وای ویار یادم میاد 😤😤هر روز میگفتم خدایا منو بکش راحتم کن چقد ناشکری کردم ☹️☹️😬

به نظر من جفتش سختی های خودشو داره حالا این سختی یا واسه هر کسی متفاوته ولی حاملگی صدم که سخت بگذره کلا 9 ماهه و تموم میشه ولی بچه داری یه عمره پس نظر شخصی من اینه که بچه داری سخت تره

منکه بارداری وحشتناکی دارم میگذرونم

منم بارداری سختی داشتم نه ماه تموم ویار داشتم از شوهرم متنفر بودم هفت ماهم شد ابله مرغون گرفتم که خداروشکر بچم چیزیش نشد ولی زایمانم راحت بود اگه بگن بهم بچه داری یا حاملگی من بچه داریو انتخاب میکنم

دقیقا همینطوره. بارداری خیلی سخت بود خیلی

بارداریم عالی عالی عالی عالی بود ...
بچه داری خییییلی خیییلی خیییلی سخت

من حالت تهوع نداشتم ولی از اول بارداری تا آخرش خون ریزی داشتم لکه بینی داشتم کلا با استرس زیاد گذشت خیلی تحت فشار بودم جرات نمیکردم برم دستشویی همین خون میدیدم قلبم هری می ریخت زایمانم بد نبود ولی بعدش شب اول افتادم به خون ریزی شدید بهم امپول زدن تا کم شد دو روز نشده بود هم تبسم با زردی بالا بستری شد ده روز با اون وضعیت بیمارستان بودم بعد کولیک و رفیلاکس شدید الانم که دندون داره پدرم در میاره برمیگردم به عقب میبینم چقدر قوی بودم که تا به اینجا رسیدم

سوال های مرتبط

مامان شهاب مامان شهاب ۱۳ ماهگی
سلام مامان ها
من از درد لگن بیچاره شدم آخه😭 سر بارداری شهاب اون اواخر که به صورت طبیعی مثل اکثر باردارا درد لگن و دنبالچه و واژن رو داشتم، میگفتم زایمان که کنم خوب میشم، بعد زایمان چند روز اول خوب بودم، اما نمیدونم چون به خاطر زردی شهاب که بستری شد بیمارستان و اونجا استراحت نکردم و زیاد سرپا موندم از اون شد یا چی که از وقتی برگشتیم خونه دوباره موقع غلت زدن و اینا درد شدید لگن و دنبالچه داشتم، موقع نشستن و پا شدن هم همچنین
هی منتظر موندم بلکه چهل روز بگذره خوب بشم، نشدم
دوماه گذشت خوب نشدم، دیگه گفتم ۶ ماه بگذره حتما خوب میشم، شوهرمم هی میگفت برو دکتر منم میگفتم نه بزار ۶ ماه بگذره اگه خوب نشدم میرم🤦🏻‍♀️
چه خوب شدنی، زد و مجدد باردار شدم الانم که ۱۷ هفتمه، هی بدتر و بدتر شده و الان خیلی خیلی وضعیتم فجیع تر از ماه های آخر بارداری شهابه🥺 درد لگن، دنبالچه، واژن خودشم دیگه موقع راه رفتن اینا هم قفل میکنم اصلا انعطاف ندارم دردشم که خیلیییی بد موقع خواب و غلت زدن و ...
به دکتر گفتم همون اول گفت کاری نمیشه کرد الان دیگه صبر کن از هفته ۱۵ به بعد کلسیم اینا میدم، الان دو هفتس که کلسیم و مگنیفورت و کلی تقویتی دیگه دارم میخورم اما هیچی به هیچی، رفته رفته بدتر میشم
یه بار از دکترم پرسیدم که اینکه من طبیعی زایمان کردم باعث شده؟ گفت آره نه صددرصد ولی اونم تاثیر داره
اگه اینطوریه که من غلط کردم طبیعی زایمان کردم😭
کسی تجربه اینچنینی داشته؟
چیکار کرده؟
برم پیش ارتوپد چاره ای میتونه بکنه یا میگه برو زایمان کن بعد بیا؟
مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۱۵ ماهگی
سلام . بچه ام نه و ماه و دو روز داره . دیشب حالش خیلی بد شد ، سرفه داشت و گرفتگی شدید صدا . خلط گلو داشت . دیشب بدترین شب عمرم بود . به حدی گریه کردم که از شدت گریه بی حال شدم . مادرم و همسرم کمک کردن . اما من نمی تونستم خودم رو کنترل کنم و جلوی گریه خودمو بگیرم . از سایت دکتر دکتر برای امروز صبح وقت گرفتم . رفتیم درب مطب در هوای بارونی و سرد . ماشین خودمون باتری اش خراب شده بود و مجبور شدیم با کلی استرس اسنپ بگیریم . بعد رسیدیم درب مطب دیدیم بسته است ، زنگ زدیم به منشی تو خواب بود با صدای خواب آلود گفت امروز مطب بسته است ! میخواستم بگم مرض دارین تو سایت دکتر دکتر نوبت دادین ! خودمو کنترل کردم با زبون خوش اما جدی بهش اعتراض کردم . بعدش به همسرم گفتم بره اطراف رو بگرده شاید مطب دکتر دیگه ای باز بود . نشستیم تو راهرو سرد با بچه کوچیک ، خدا کمک کرد که دکتر اومد ، گفت خواستم یه وسیله ای بردارم به منشی گفتم به کسی وقت نده ، گفتیم ما اینترنتی نوبت گرفتیم ، قبول کرد رفتیم تو مطب و بچه رو معاینه کرد ، گفت دچار عفونت شده و باید دارو بخوره اگه خوب نشد مجبور میشیم بستری کنیم بیمارستان ، دعا کنید لطفا با مصرف دارو ها خوب بشه ، از لحاظ روحی و جسمی داغون هستم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی ناراحت هستم . به خدا پناه میبرم