مامانااا کیا از بارداری با من هستن؟
چقدر دلم تنگ شد واسه بارداریم🙁
یادش بخیییر دوران بارداری چقدر توی گهواره بودیم
همه دوستام هر روز آنلاین بودیم تاپیک همدیگه رو فوری میدیدیم
از وقتی فسقلی ها به دنیا اومدن وقت نمیشه که همش آنلاین باشیم دیگه تاپیک‌ دوستهارو نمیتونیم ببینیم
آخر شبها که گندم خوابه وقت میکنم گوشی دست بگیرم اونم از شدت خستگی فوری خوابم میگیره😏

شکر بخاطر همین روزا🥲
لونقدر به موقع اش تنها و بیکار میمونیما

والا اسمون به زمین بیاد دلم عمرا واس بارداری تنگ نمیش عهععع☹️

منی که نمیشناختم و میخوام باهات دوست شم🥺🤣❤️

من بودم🥹

من یادمه از اول تورو😊 خیلی زوووود گذشت.... یادمه سر اسم گندم خیلی چالش داشتی با پدرشوهرت 😁 خداروشکر همونی شد ک خودت دوس داشتی

یادش بخیر من و تو دقیقا تاریخ پریودیمون با هم بود .چقدر دلم تنگ شد برای اون روزا

منم از الان دلم برای بارداریم تنگ میشه نمیدونم چرا😶الان بغلمه شیرینتره ولی بارداری هم حس خاص خودشو داشت
کاش شرایطشو داشتم سومی رو هم میاوردم ولی حیف😁😁😁

منم بارداری کلا اینجا بودم 🤦🏻‍♀️الان اصلا حالش نمیمونه دیگه

اره دقیقا

من بعد تولد پسرم اومدم گهواره ولی منم چند وقت دلم برا دوران بارداریم تنگ شده هرچند لحظه های پر استرسی داشتم و چون بچم یهویی دنیا اومد تر زد به همه ی برنامه هام که هر وقت یادشون می افتم دلم خیلی میگیره

اره راست میگی من همشگهواره بودم. از جواب ها لایک نفر اول بودم الان وقت نمیکنم گهواره سر بزنم چطور بشه آخر شب اونم حوصله جواب دادن به دوستان ندارم یادمه یه روزی می‌گفتیم دلمون برا ایام بارداری تنگ میشه همینم شد خدا آن شالله سلامتی به همه بده

پسر من انگشت دومیش بزرگتر از اولیشه😅😅 بی ربط بود اما خواستم جواب تاپیکت رو بدم🥴🥴