۴ پاسخ

من اون روزی ک از بیمارستان مرخص شدم سر راه برای دخترم ی چیزی ک دوست داشت خریدم گفتم داداشی برات خریده خیلی خوشش اومده بود هر چیزی هم ک برای نی نی خریدم برای دخترمم می‌خریدم

اگه برای نوزاد وسیله ای میگیرین برای اونم ی هدیه در نظر بگیرین
من برای دختر دومم بغییر از دندونی که برای خارش لثه بود اسباب بازی دیگه ای نخریدم با همون قبلیا بازی میکردن
ولی این بازم بستگی به بچه داره یکی دوست نداره به اشتراک بزاره اینم در نظر بگیرین
اما کلا نوزاد اسباب بازی خاصی هم نمیخواد تا موقع ضروری از خرید چیزهایی که مثلا خودتون خوشتون میاد خودداری کنین
از همین حالا اسباب بازی های خیلی ریزش یا اونایی که تکه های ریز دارن رو کم کم جمع کنین که بعدا خطرساز نشه

سلام
مامان عزیز
اول پیشاپیش بهت تبریک میگم
خوش قدم باشه و عاقبتشون بخیر

من برای دو تا دخترام اینکارارو انجام دادم ،، راجع به نوزاد و خصوصیاتش باهاش صحبت کنین یا براش کتاب بخونین که تقریبا از قبل آماده باشه
یه کادو که میدونین خیلی دوست داره براش بگیرین و روزی که از بیمارستان مرخص شدین همراه نوزاد بهش هدیه بدین
از قبل بهش بگین که یک شب خونه نیستین و باید پیش کسی دیگه بخوابه
و آمادش کنین
وقتی نوزاد رو آوردین خونه اگه تمایل داشت بزارین بغلش کنه
نگران اذیت شدن نوزاد هم نباشین ، اتفاقی براش نمیفته
کامل بزارین بغلش فقط حواستون به سرش باشه ، کافیه
بهش نگین به بچه دست نزن ، جوش میزنه یا مریض میشه یا دردش میاد بجاش دستای حسین جون رو بیشتر بشورین اما نگین چون به نی نی دست میزنی ، بزارین رو حساب آب بازی
بیشتر کارهای نوزاد رو در کنار حسین جون انجام بدین ، مثلا موقع شیر دادن اونم نوازش کنین یا براش کتاب بخونین و مسئول ورق زدن کتاب اون باشه
خیلی خوبه که بچه ها هم جنس هستن اما بازم موقع تعویض پوشک دقت کنین چون بچه ها تو این سن از نظر جنسی بیشتر درک میکنن یا بیشتر سوال میپرسن
درسته که نوزاد لذت بخشه و توجه و رسیدگیه زیادی میخواد اما تو این شرایط خیلی باید حواستون به کارها و حرفا باشه هم خودتون هم همسر
نقش پدر پررنگ تر میشه
الان که هوا گرمه ، بیشتر با هم برن پارک و بازی کنن با هم ، حتما با هم وقت بگذرونن ، من دیدم خیلی مامان و باباها بچه هارو پارک میبرن بعد سرشون تو گوشیه ، باید باهاش بازی کنین و کنارش باشین که حس ترد شدن نداشته باشه

ی کادو بخرید وقتی اومدی خوته بگید از طرف نی نی
چون شما بیشتر با نوزاد وقت میگذرونی پدرش بیشتر باید با اون باشه

سوال های مرتبط

مامان حلما مامان حلما ۴ سالگی
پ.ا.رت 73
برعکس خیلی از مادرا دوران بارداری خوبی داشتم.....
همه اعضای خانواده به فکرم بودن و حسابی هوامو داشتن....
حتی برادراش وقتی از سر کار میومدن واسه بچه لباس یا واسه من خوراکی چیزی می‌گرفتن می‌آوردن.....
بهنام فعلاً این سری واقعاً آدم شده بود.....
بالاخره روز زایمانم رسید و دختر قشنگم به دنیا اومد......
پدر شوهرم از اول ازدواج خودش آرزو داشته دختر دار بشه و اسمشو بزاره کژال....
بهنام و اعضای خانواده به من گفتن هر اسمی رو که خودت دوست داری روی بچه بزار و ما هیچ کاری نداریم.....
و من بعد از به دنیا آمدن بچه گفتم دوست دارم اسم بچه رو بذارم کژال....
پدر شوهرم از خوشحالی زد زیر گریه.....
ازم تشکر کرد.....
نه بابا جون این چه حرفیه در مقابل کارایی که شما در حق من کردید این کوچک‌ترین چیزیه که می‌تونستم انجام بدم.....
دخترم داشت روز به روز بزرگ و بزرگتر می‌شد.....
همه اعضای خانواده هواشو داشتن.....
حسابی به دخترم می‌رسیدن......
تا اینکه وقتی من خواب بودم و بچه گریه می‌کرد سریع مادر شوهرم میومد و بچه رو می‌برد پیش خودش....
حتی خود بهنام که سحر لان حتماً زن داداشم حسودی می‌کنن....
اما واقعا اینطوری نبود و زن داداشش حسابی مراقب من و بچه بودن مثل یه خواهر