مادرا سخت ترین قسمت بچه داری چی بوده برای شما؟
برا خودم
بی خوایی و بد خوابیاش
گرچه خیلی خیلی زیاد سختی داشته مثه غذا نخوردن، مثه حساسیت لعنتی به مواد غذایی و و و و. ما این از همه بیشتر اذیتم کرده و می کنه
یه اعترافی بکنم که هیچ وقت فک نمی کردم انقد بچه داری سخت باشه با اینکه دختر بزرگم و بچه اول خونمون و ۳ تا خواهر برادر بعد خودم دارم
ازین دخترای لوسم نبودم همیشه کمک مادرم بودم تو خونه داری و بچه داری
اما خداییش هم دوقلو خیلی سخته هم دوقلویی که الرژی دارند صد برابر سختترش کرده
یعنی من فک میکردم شیرینی بچه داشتن بیشتر اما نبود
ن اینکه ناشکری کنما ولی این روزا خیلی نیاز به استراحت دارم
حساسیتشونم که دکترا میگفتن تا یکسال رفع میشه نشد و کاش فقط به پروتئین گاوی بود به اکثر خوراکیا حساسیت دارن
باور کنید حس می کنم تو این یکسال و خورده ای ۱۰ سال پیر شدم از بس بی خوابی کشیدم و کاررا بچه هارو کردم
حساسیت بچه ها من اولین علامتش بد خوابی و بیقراریه
خلاصه که با اینکه ۳۰سالگی بچه دار شدم و شدیدا عاشق بچم الان خیلی سختم شده خدا خودش کمکم کنه بگذره ب خوبی و از پسش بر بیام

۲۰ پاسخ

عزیزدلم خداقوت
ماها ک یکی داریم واقعا سختمونه بچه داری چ برسه به شما ک دوتا داره واقعا سخته

نق زدن دخترم بیخوابیاش غذا نخوردنش واقعا سخته

بنظرم تو دوقلو داشتن سخت ترین قسمت مریضیشونه خیلی سخته همزمان دوتا بجه باهم مریض بشن من که تا مرز دیوونگی میرم اون‌ مواقع کخصوصا اگه خودمم مریض باشم

رفلاکس، حساسیت به پروتئین گاوی، پوست فووووق‌العاده حساس، بیخوابی، عدم تفریح ولی همه اینارو به جون میخرم غیر چالشایی که تو این یکسال با شوهرم داشتم واقعا از لحاظ عصبی کم میارم جدیدا

برای من سخت ترین و عذاب آور ترین قسمتش غذا نخوردنشونه

چقد همدردیم
من دختر کوچیکه خانواده و شادو پرانرژی بودم
حالا هرکی میبینه میگه چقد شکسته شدی
وای ۶ماه اول تا ۶صبح بخاطر رفلاکس جیغ و گریه بودن دوقلوهام
۶ماه بعدی دندون و پشتسرهم تب و مریضی
یعنی یهفته درمیون تب داشتن
مثه کابوس شده برام این تب لعنتی..
تفریح و سفر و اینچیزاهم که خیلی خیلی کم شده
فقط به عشق بزرگ شدنشون و اینکه بادخترام حسابی بعدا خوش میگذرونم دارم تحمل میکنم

من دیشب اینقد جیغ زدم خودمو زدم اینققد ناشکری کردم همش از روح وجسم خستم بعدش کهع بچه هام خوابیدن رفتم زیر دوش به گریه کردن و غلط کردن دوقلو دوبرابر یه بچه نیست سختیش چندین برابره منم کلا دست تنهام

منم بیخوابی زیادکشیدم جوری که نشسته یهوناخواسته میتادم طاقت نداشتم بااینکه بچه دوممه ولی بچه اولم انقدراروم وبی صدامیخوابیدمن اصلااذیت نمیشدم ولی دومی بیخوابی امونمو بریده بودولی الان خداروشکرچندساعت میخوابه منم میتونم استراحت کنم البته موقعهایی که دندون درمیاره رونگ که واقعااذیت میشم نمیدونم چرابچه هام اینقدرباهم فرق دارن پسرم اروم بی اذیت ولی دخترم پدرمودراورده

عزیزم خدا قوتت بده
بچه داری از اول سخت بود چه زمان بارداری ویار لعنتی چه زایمان سختی که داشتم چه الان که ماشالله نو پا هست ودائم باید حواسم بهش باشه خرابکاری نکنه ولی داشتن بچه خیلی خوبه الهی شکر یه پسر ۱۴ ساله داشتم اینم خدا بهم هدیه داد بعد از ۱۴ سال ناخاسته الهی شکرش

من و شوهرمم ی ساله ی شب خواب درست حسابی نداشتیم

از خدا برای همه مادرا مخصوصا ۲ قلو یا چند قلو دارا ارامش میخوام
و سلامتی همه بچه ها
دختر منم از روزی ک از بیمارستان اومد خونه تا همین الان کلی درگیری داریم و الرژی و ..‌............

سخترین هاش مریضی های همراه با تب بود
پسر منم آلرژی و حساسیت داره ولی کنار اومدم رعایت میکنم اما ویروس میگیره تب می‌کنه کلافه میشم الان دوشبه نخوابیدم

نق زدن و غذا نخوردن

عزیزم سخت ترین قسمتش بزرگ کردن بچه های دوقلو هستش. یعنی واقعا کار بزرگی انجام میدی
من وقتی تصور میکنم که اگه هانا یه خواهر دوقلو هم داشت و دوتا هانا توی خونه داشتم فکر کنم ساکمو میبستم و فرار میکردم سر میگذاشتم به کوه😁
بعد این به نظرم سخت ترین قسمتش تربیت بچست چون باید اینقدر مراقب رفتارای خودمون باشیم چون بچه ها دقیقا از ما کپی برداری میکنن

خدا قوت سخت ترینش زمستون بود که همش یه پام بیمارستان بود یه پام مطب همش مریض بودن دمار از روزگارم درآوردن ولی خیلی لذت بخشه نگاه کردن به دوتا وروجکا عاشقشونم و حتی بیخوابی هایی که بخاطرشونه رو دوست دارم بنظرم قشنگ ترین حس دنیاست داشتن دوقلوها❤️

کاملا بهت حق میدم.مادر حق داره خسته بشه

وای یعنی تموم اذیتای دخترمن الان برای شمادوبرابره الرژی خیلی بده حالاشمادوتاشوداری دیگه نگم ازبعدش
خدابرات حفظشون کنه
من همون اوایلش بودسزارین بودم بعدش کمردردوحشتناک گرفتم
بخاطرحساسیتش فقط گریه میکردواصلاخواب نداشت مهمونم زیادداشتم خیلی سخت گذشت تاچندماه نمیتونستم جایی برم یاحتی خریدبرم
الانم سخته دخترمنم الرژی داره وهرچی میخوره اذیت میشه تقریباهیچی نمیتونه بخوره واین بدترین قسمتشه چون الان میفهمه بیسکویتی چیزی دست بچه های دیگه میبینه دستاشودرازمیکنه که منم میخوام واون لحظه دلم براش کباب میشه خوابشم که خیلی بده وبی قراریم داره هنوز
بقول شمادکترابمام گفتن تایکسالگی خوب میشه ولی اصلافرقی نکرده

بی خوابی وبدخوابی
اروق گیری اولاش
الانم بدغذایی ومریض شدن وزن کم
خدایی حق داری خسته نباشی عزیزم
واقعاخیلی سخته دوتابچه همزمان بخوای بزرگ کنی واقعاادم کم میاره کمکی بگیر اگه شرایطشوداری

بد خوابی و بد غذایی بقیه پیش کش

اوایل ناخن گیری و مماخ گرفتن 😵‍💫
هنوزم معظلش رو دارم

سوال های مرتبط

مامان نیک🐣🥰 مامان نیک🐣🥰 ۱ سالگی
سلام😍


این اولین فرنی نیک با شیر پاستوریزه س🥲😍اره اولین باره اونم تو این سن که نزدیک به ۱۵ ماهش داره میشه(۱۴ ماه و ۱۷ روز)

بخاطر حساسیت به پروتیین گاوی!!!

بعضی از مامانای اینجا یادشونه من چقدر استرس و غصه کشیدم سر حساسیت نیک🥹و تازه بعد واکسن یکسالگی اجازه تست مواد داشتم
حسرت دادن خیلی چیزا به نیک تو دلم موند مثل همین لبنیات که چقدرررر طعم غذاها رو متفاوت میکنن…
یا مثلا تخم مرغ!!!
از نظر خودم چرا بچه ۱۵ ماهه تازه باید تخم مرغ تست کنه


اما بازم خداروشکر خداروشکر 🥹😍😍

مامانایی که بچه هاشون حساسیت به پروتیین گاوی دارن میدونم خیلیییی سخته از کولیک و رفلاکس صد برابر سخت تر!و باید کفش های فولادین بپوشید

اما آخرش خیلی لذت داره خوب میشن تموم میشه🤲🏻🤲🏻


مامانا الان شیر به نیک تست کردم تموم شد بستنی هم میتونم بدم؟
شما هرروز به بچه هاتون شیر پاستوریزه میدید؟چقدر؟؟؟
تنها واکنش نیک به شیر این بوده که قبلا یکی دو بار مدفوع سفت داشت اما الان فک کنم دیگه سفت نیس البته شل هم نیس(معذرت )


این تاپیک بمونه به یادگار از خوشحالیم بعد اون همه گریه و استرس 😍😍🤲🏻🤲🏻🤲🏻
مامان سلین مامان سلین ۱ سالگی
سلام مامانا الان تاپیک یکی از مامان رو دیدم واقعا اشکمو درآورد مامان یاس و مامان حسین رو میگم...ماه محرم شد واقعا بشدت عاشق این ماه هستم ایکاش همه روزها و همه ایام فقط محرم بود و بس من از امام حسین خیلی حاجت ها گرفتم بخوام یکی شون بگم من محرم سه سال پیش زندگیم خیلی خیلی سخت بود همسرم رابطه با زن دایی ش داشت و من بچه دومم رو باردار بود و دختر بود با اینکه خیلی دختر دوست داشتم هرشب محرم همش جلو تلویزیون حرم امام حسین رو نگاه میکردم و گریه میکردم یک شب گفتم امام حسین من این بچه تو شکمم هست رو دوستت دارم خیلی ولی اگر میبینی با این شرایط بچه م بدبخت میشه مثل خودم اونو ازم بگیر بچه من همون شب تو شکمم ایست قلبی کرد و من سه روز بعدش فهمیدم تا اینکه یکسال بعدش اوضاع همسرم بهتر شد و برگشت سال بعدش محرم گفتم آقا من پارسال با دعای خودم گفتم بچه مو بگیر ببر ولی الان دختر میخوام فقط دختر من باردار شدم و همه با اینکه سنو گفته بود بچه ت دختره ولی همه میگفتن بچه تو پسره تو قیافه ت ب دختر نمیخوره میگفتم من با امام حسینم قرارداد بستم الان دخترم یکسال و سه ماهشه ...امامان خصوصا امام حسین مشکل گشاست لبیک یا ابا عبدالله
مامان آیکـان 👼 مامان آیکـان 👼 ۱ سالگی
چقد سختهه مادر بودن !!🔴
از روزی که حامله شدم تا الان خیلی سختی کشیدم
از یه طرف نگرانی و استرس بخاطر سالم بودنش از یطرفم ویار شدید و بی حالی اما بازم راضی بودم خوشحال بودم هی میگفتم بغلش کنم یه روزی برام کافیه بوشو کع حس کنم یادم میره این همه سختی!
وقتی بدنیا اومد بازم سختی پشت سختی کولیک و بی خوابی هاش از یه طرف درد سزارین و بخیه هامم جونمو در میاورد اما بازم آخ نگفتم چرا چون میدونستم یه روزی میگذره بزرگ میشه ...
چه شبا بالا سرش بیدار موندم میزدم رو صورت خودم تا نخابم یموقع بالا نیاره غرق نشه یا چه شبا تب میکرد تا صبح پا به پاش منم میسوختم اما میگفتم یه روزی اینام میگذره ...
دو هفته بیمارستان بستری شد یه دقیقه نخابیدم حاضر بودم خودم مریض شم اما پسرم خم به ابروش نیاد بازم راضی بودم خداروشکر میکردم که یه روزی اینم میگذره
درسته یکسال و نیم کمه اما برای من خیلی زیاده خیلی سخت گذشت من این بچه رو با جون دل بزرگ کردم پا به پاش منم بزرگ شدم تو این یک سال و کلی تجربه کسب کردم اما بازم میگم این روزام میگذره و دلم تنگ میشه حتی برا این روزای سخت ....

فقط خاستم بگم مادر بودن درسته قشنگه اما خیلی سخته الحق که میگن بهشت زیر پای مادراست ❤️🥲