مهمون داشتم.
خاله شوهرم خودشو دعوت کرده بود بعد خودش میگفت خیلی ب زحمت انداختمت مطمئنم ما بریم تو زایمان میکنی از همون شب لکه بینی شروع شد فرداش زایمان کردم.
هیچوقت حلالش نمیکنم من تازه ۳۶ هفته بودم
سلااام
انشالله من یه چندهفته دیگه از تجربیات و خاطراتم میگم😍😂
من اصلا خاطره خوبی ندارم چون شبس مهمون داشتیم شوعرم مست بود و من خودم تنهایی میز عسلیو رو بلند کردم افتادم خونه ریزی توی 24هفته و باعث شد زایمان زودراس بگیرم 🥲و دخترمو از دست بدم
اون شب هیچ وقت یادم نمیره که چطور منو شوهرم باهم گریه میکردیم و فقط از خدا میخواستم نی نی مو سالم برام نگه دارع و روزی هزار بار خودم لعنت میکردم که چرا اینکار رو کردم دقیقا یادم میاد روز مادر به دنیا اومد وقتی که دخترم اسمونی شد با خودم میگفتم من لیاقت مادر شدنو ندارم 😓
از خدا خواستم که یه بار دیگه دخترمو بهم بده قول بهش میدم مراقبش باشم خدا رو شکر خدای مهربونم دوباره فرشته کوچولوشو بهم داد 🥲
من یک هفته دیگه وقت داشتم واسه زایمانم.رفتم بیرون لباس زیر ولباس بخرم.بعدش رفتم خونه خواهرم.شوهرخواهرم تازه گوشت خریده بودخواهرم داشت بسته بندی میکردگفت الان یکم کباب میکنم بخورجون بگیری.خلاصه خوردم ورفتم خونه خودم.رسیدم خونه دردشدیدی اومدسراغم دیگه نمیتونستم نفس بکشم.منم چیغ میزدم میگفتم فقط سزارین میشم.فرداظهرسزارین شدم.
من سر بارداری اولم خونه مادر شوهرم بودم یه هفته زودتر دردم گرفت همش هم درد کاذب بود تا زایمان کردم مردم و زنده شدم
سر بارداری دومم خونه مامان اینا بودم سزارین کردم خیلی راضی بودم نه درد کشیدم نه چیزی راحت شب قبلش بیرون رفتم و کارامو کردم رفتم بیمارستان
من ۳۴هفتمم بود رفتم دوش گرفتم تا حوله رو گرفتم که یه صدایی از شکمم شنیدم و نگاه کردم دیدم ازم آب میاد و به شوهرم زنگ زدم شوهرمم چون ننش اتاق پایین بود بهش زنگ زد سری اومد آتاق من اسنپ گرفتیم رفتیم بیمارستان مهدیه خدا لعنتشون کنه از ساعت دوبعدازظهر تا فردایش چهار بعدازظهر شکنجم کردن نشد که نشد آخرم سز شدم و یه شبم نگهم داشتن و بعدازظهر هم مرخص شدم😮💨😮💨😮💨😮💨
🥹🥹🥹🥹🥹🥹
من که باور نمیکنی خواب بودم تشنم شوده بود بیدار شودم اب بخورم ۱نصف شب بود دیدم یه کم درد دارم تا ۶دردام همونقدر بود رفتم بیمارستان معایه کردن مامانم به دکار گفت ما بریم خونه دکتر گفت کجا ۳سانت باز شوده باید بستری بشه
ان شالله اینم همینجوری راحت باش
ببخشی تو بارداری ترشح سفید کش داره مشکلی برای جنین نداره
من روز قبل کلا داشتم خودمو آماده می کردم یه حموم حسابی کردم .وسایل بیمارستان رو آماده کردم. خرید برا خونه انجام دادیم.شبش هم طبق کل بارداری آخرین خیارسبز رو خوردم صبحشم خودم رفتم بیمارستان تشکیل پرونده دادم رفتم زایشگاه برا زایمان
سزارین بودم
شب عید غدیر بود
یعنی فرداش ردز غدیر و تعطیل بود
خودمم سیدم
اومدن خونمون همه عیددیدنی
مامانم و خواهرم کصبحش اومده بودن تهران
رفتیم جشن حال وهدام عالی بود
و واقعا خابم نمیبرد
صبحش۵ حومم رفتم و رفتیم بیمارستان ساعت ۷ 🥹🥹🥹🥹
درد داشتم رفتم پیاده روی بارونم میومد
من شبی ک فهمیدم باردارم تو جاده روزش چپ کرده بودیم با همسرم و دوستش و زنش بعد هر چهارتامون بردن اورژانس
من هروقت حالم خوب شد هی بالا میاوردم اولش گفتن واسه استرس بوده و این حرفا بعدش دیدن خوب نمیشم ی آزمایش بارداری ازم گرفتن اونجا تو بدترین موقعیت خوشحال شدیم و حال من و همسرم یکم بهتر شد 🙂♥️
زایماکنیم انشاالله 😂😂
مامانایی که زایمان کردن دیگ درگیربچه داری هستن
من سه بار راهی بیمارستان شدم درد داشتم انقباض داشتم ولی نمیشد
دفعه سوم که تو خونه دردم گرفت خنده خنده گفتم مامان بشین من بیمارستان نمیرم این همه راه برم باز برگردم زور زور مامانم گفت نه برو یه دوش بگیر ببین درد آروم میشه یا نه دیدم نه هی درده بیشتر و بیشتر میشه
یه دو سه ساعتی دردا رو خونه تحمل کردم بعدم رفتم بیمارستان دهانه رحم سه سانت بود و بستری کردن زایمانمم خب بود همه چیزش
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.